سردار سلیمانی به روایت صادق خرازی

قاسم نه اهل خط است و نه اهل خط بازی/اخلاق,گنجینه فضایل و مهربانی او پایان ندارد

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا سلیمانی سرچشمه محبت، مهربانی و معرفت است. در دورانی که من بیمار بودم، قاسم ( شاید بلااستثنا) هفته ای یکی دوبار بالای سر من بود. در دورانی بود که من کمتر می توانستم تشخیص بدهم، او، باقر قالیباف و برخی از دوستان دیگرمان همیشه بالای سر من بودند

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا شاید این روزها صادق خرازی را به عنوان یک سیاستمدار یا یک دیپلمات بشناسند اما او به واسطه حضورش در جنگ تحمیلی با بسیاری از سرداران دفاع مقدس دوستی نزدیکی دارد.
22925_518خبرآنلاین نوشت:صادق خرازی گفت و گوی مبسوطی را با ما در حوزه سیاست خارجی انجام داد که به زودی منتشر خواهد شد. همچنین پس از آنکه سخنانش درباره سیاست خارجی و مذاکرات هسته ای تمام شد ، گفت و گوی دیگری را با وی انجام دادیم که حال و هوای دیگری داشت. مشروح این گفت و گو در ایام تعطیلات نوروز منتشر خواهد شد اما در این گفت و گو به رابطه دوستانه اش با سردار قاسم سلیمانی اشاره کرد که در ادامه عینا نقل می شود:
قاسم سلیمانی روستا زاده ای خود ساخته از کرمان بود و از پایین ترین سطوح بسیج وسپاه شروع کرد و امروز به بالاترین قسمت فرماندهی نظامی رسیده است. نه یاری داشت، نه یاوری، نه رانتی و حامی ای. قاسم سلیمانی خود را در جنگ و حماسه دفاع مقدس نشان داد. چندبار مجروح شد. همین امروز هم بخشی از دستش مشکل دارد و جانباز است .

قاسم سلیمانی چند ماه مجروح بود و کسی اطلاع نداشت کجاست . بعد ها مشخص شد که در مشهد بستری بوده است. یک پزشک منافقی بود که نمی خواست او را مداوا کند. شکم او را باز گذاشته بود و بحران پیدا کرده بود. در حقیقت آن از خدا بی خبر می خواست او را بکشد. یک پرستار کرمانی این را فهمید و جای او را عوض کرد. بعد از آن هم بچه های هم دوره اش مثل موحدی کرمانی و دیگران رفتند و او را نجات دادند. از دوران جنگ من خدمت قاسم سلیمانی و باقر قالیباف و برخی از دوستان دیگرمان ارادت دارم. من با قاسم سلیمانی ، مرحوم شهید باقری ( حسن افشردی) ، مرحوم شهید خرازی ، حاج همت ، شهیدان باکری ، آقای محسن رضایی ، آقای شمخانی ، آقا رحیم ( سردار رحیم صفوی) و دوستان دیگری که بعضی از آن ها هنوز هستند و برخی از آن ها هم شهید شده اند، آشنایی دارم. در میان این ها یک دردانه ای بود به نام قاسم سلیمانی. همه این ها خوبند. همه این ها کسانی هستند که حق حیات معنوی گردن ملت ایران دارند و من به تک تک این دوستان ارادت دارم.
بعضی می گویند که چرا این ها در سیاست دخالت می کنند. چرا این را زمانی که همه مملکت درحال از دست رفتن بود و این ها ایستاده بودند که این اتفاق نیفتد، چرا در آن زمان این را نمی گفتند؟ اگر این ها نبودند، امروز داعش در خیابان های تهران رژه می رفت. این ها نمادهای مقاومت ​اند، این ها ستون های فقرات امنیت ملی کشور هستند. این حرف های روشنفکری صد من یک غاز را باید به دور ریخت.
سلیمانی سرچشمه محبت، مهربانی و معرفت است. در دورانی که من بیمار بودم، قاسم ( شاید بلااستثنا) هفته ای یکی دوبار بالای سر من بود. در دورانی بود که من کمتر می توانستم تشخیص بدهم، او، باقر قالیباف و برخی از دوستان دیگرمان همیشه بالای سر من بودند . محبت ، معرفت، بزرگی و شکوهی که در این آدم هست با هیچ کسی قابل مقایسه نیست. اگر کسی مشکلی داشته باشد، قاسم با همه وجودش می رود و به او خدمت می کند. قاسم نه اهل خط است و نه اهل خط بازی. او یک انسان فداکاری است که عاشقانه می خواهد وظیفه اش را انجام دهد. قاسم سلیمانی به لحاظ فکری هم انسان بسیار قوی ای است. ظرفیت و استعداد قاسم سلیمانی خیلی بیشتر از این حرف هاست. ببینید که یک تنه او در لبنان، عراق، سوریه، مصر ، یمن ، افغانستان و در سرحدات ما چه کار کرده است. سلیمانی یک چهره فداکار، ملی و فراملی است و استوانه مجاهدت و رشادت است. آنچه که قاسم سلیمانی را از دیگران متمایز می کند در پدیده ذهن قدرتمند و اخلاق و معرفت بی پایان اوست. اخلاق و گنجینه فضایل و مهربانی او پایان ندارد. این مهمترین مولفه و مشخصه آقای سلیمانی است.

Share