تفاوت مدیریت توسعه یافته با مدیریت دیمی

شهرداری رشت چطور با این رفتارهای توسعه نیافته می خواهد شهر را به توسعه برساند؟

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا آقایان و خانم های مسئول آیا در سفرهایتان به استانبول ندیده اید که چگونه سگ ها و گربه های ولگرد در خیابان های شهر قدم می زنند و از دستان مردم غذا می خورند و بر گردنشان پلاک شهرداری است و هر ماه واکسنشان زده می شود و کسی هم تعرضی به آن ها نمی کند؟

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا آقایان و خانم های مسئول آیا در سفرهایتان به استانبول ندیده اید که چگونه سگ ها و گربه های ولگرد در خیابان های شهر قدم می زنند و از دستان مردم غذا می خورند و بر گردنشان پلاک شهرداری است و هر ماه واکسنشان زده می شود و کسی هم تعرضی به آن ها نمی کند؟

بابک مهدی زاده در شمال ما نوشت:  واکنش شهرداری رشت به سیل اعتراضات مردمی در قبال کشتار سگ های ولگرد در خیابان های شهر صدور بیانیه ای در چهار بندrasht-sh بود که لازم آمد به عنوان یک روزنامه نگار و یک دوستدار محیط زیست و از همه مهم تر یک شهروند نکاتی چند درباب این بندها بنویسم.

فرق است بین جوامع توسعه یافته و جوامع در حال توسعه. یکی اش در تصمیم گیری ها و سیاستگذاری هایشان است. در جوامع توسعه یافته تصمیم گیری بر محور علم و عقل است و در جوامع در حال توسعه تصمیم گیری بر محور آزمون و خطا و احساس. در قضیه سگ کشی ها نیز تنها دلیل مسئولان شهرداری، ایجاد مزاحمت برای شهروندان از سوی سگ های ولگرد هار و نبود راه حل بهتر است و اینکه این نحوه کشتار ۲۰ سال است که ادامه داشته است و در پایان هم از عموم شهروندان می خواهد که راه حلی برای معضل سگ های ولگرد پیدا کنند.

اگر در همین چند جمله ردپایی از عقل گرایی و علم گرایی پیدا کردید می توانید امید به آینده توسعه رشت داشته باشید. آیا کشتار تمام سگ های بینوا به خاطر احتمال وجود چند سگ هار عملی منطقی است؟ آیا به خاطر یک دستمال، قیطریه را به آتش می کشند؟ اینکه راه حل بهتری برای این نحوه کشتار در ایران پیدا نشده دلیل بر ادامه یک روش غلط است؟ با علم براینکه این نحوه کشتار برخلاف آموزه های دینی ما است و با علم براینکه کشتن با گلوله و درآوردن صدای ضجه سگ ها آثار روانی و ضداخلاقی سویی بر روح و روان جامعه می گذارد، بازهم این شیوه بدوی را ادامه دادن به این بهانه که راه حل دیگری برایش نیافته اید منطقی است؟ اینکه مدیران ما توان یافتن یک راه حل ساده علمی را ندارند، جزایش را باید حیوانات بیچاره و شهروندان دوستدار مخلوقات خدا بپردازند؟ آیا پیدا کردن یک راه حل ساده اینقدر دشوار است که به عامه مردم پیشنهاد می کنید که راه حل هایشان را اعلام کنند؟ شده قضیه سالم سازی رودخانه های آلوده شهر که در بنرهای بزرگ در میادین شهر به مردم وعده می دادند که پیشنهاداتشان را برای این معضل به شهرداری ارسال کنند. آیا این رفتارها جز رویکردی پوپولیستی و مردم فریبانه نیست؟ مگر وظیفه مردم دادن راه حل های علمی برای حل مشکلات شهر است؟ هزار ماشاله آقایان که با انواع نهادهای پژوهشی در ارتباط مستقیم اند و پول ها و بودجه های مناسبی دریافت می کنند به هر بهانه ای. آیا این نهادها برای ارائه همین راه حل ها خلق نشده اند که در طرح های عوام فریبانه از مردم تقاضای کمک می کنید؟ پس برای چه پول بیت المال صرف حقوق و مزایای شما می شود اگر نمی توانید یک راه حل ساده و علمی برای یک مشکل کوچک پیدا کنید؟ مطمئنا اکثر مدیران شهرداری برای یک مرتبه هم که شده سری به شهرهایی چون استانبول زده اند. آقایان و خانم های مسئول آیا در این سفرهایتان ندیده اید که چگونه سگ ها و گربه های ولگرد در خیابان های شهر قدم می زنند و از دستان مردم غذا می خورند و بر گردنشان پلاک شهرداری است و منطقه شان مشخص است و هر ماه واکسنشان زده می شود و کسی هم تعرضی به آن ها نمی کند؟ آیا در سفرهای کاری و تفریحی تان به شهرهای مختلف دنیا این پیشرفت ها را ندیده اید؟ پس چه می بینید در سفرهایتان که نمی توانید یک راه حل درست پیدا کنید و همچنان بر راهی که می دانید غلط است پافشاری می کنید؟ راهی که خود اذعان بر غیردینی بودنش هم می کنید. آیا این فرافکنی و مظلوم جلوه قرار دادن خویش و کمک خواستن از مردم یک رفتار توسعه یافته است؟ چطور با این رفتارهای توسعه نیافته می خواهید شهر را به توسعه برسانید؟

نکته آخر اینکه مشکل در حضور شما مدیران ناآشنا با فرهنگ توسعه بر مسند مدیریت شهری نیست مشکل در عدم تربیت مدیران توسعه گرا در این مملکت است. شاید اگر من هم که این همه دم از توسعه یافتگی می زنم بر صندلی شما بنشینم همینقدر رفتار توسعه نیافته مبتنی بر فرافکنی و آزمون و خطا و غیرعلمی داشته باشم اما از شما مدیران این شهر که چندماهی است بی رئیس هستید و احیانا هرکدامتان برای خود رئیس شده اید می خواهم که کمی خود را با تاریخ توسعه در کشورهای توسعه یافته آشنا سازید و مبانی فرهنگ توسعه را بشناسید و بدانید که گام اول در توسعه یک کشور، از خود گذشتن است. ایمان به خدا و سرنوشت مخلوقاتش آدمی را متعهد می کند و تقدم منافع جمعی بر منافع فردی هم اهداف جمعی را محقق می کند و هم اهداف فردی را. من هم سعی می کنم همگام با شما بر مطالعات توسعه ای ام بیافزایم تا بلکه با داشتن روزنامه نگارانی آشنا با مفاهیم توسعه و مدیرانی توسعه گرا، شهری توسعه یافته داشته باشیم.

اما سخن آخر بنده با جناب علی بهارمست است. همان کس که روزگاری برایش در ورزشگاه عضدی هورا می کشیدم و وقتی تحصیلاتش را عالیه کرد تحسینش کردم و وقتی که با حمایت بعضی از فعالان جوان شهری پله های ترقی را در شهرداری طی کرد برایش خوشحال شدم. از او می خواهم که همچنان با مردم باشد و برای مردم. همانند آن روزهایی که در زمین عضدی پابه توب می شد به عشق نام شهرش و همشهریانش. علی آقا! نگذار میز ریاست مرزی باشد میان تو و مردمانت. نگذار صندلی ریاست تو را از دل همشهریانت جدا کند. نگذار به سرنوشت خیلی از مدیران این شهر گرفتار شوی… هنوز فرصت باقی است برای جبران خطاها. هرچه باشد همه مان خطاکاریم. خدا همه مان را ببخشاید…

Share