انتظار مردم بازگشایی مجدد سینما:

تنها سینمای لنگرود جای خود را به برج تجاری می دهد؟!

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا مرگ صاحب تنها سینمای فعال در لنگرود و زمزمه هایی که از جایگزینی آن با برج تجاری خبر می دهد به یکی از دغدغه های اصلی شهروندان لنگرود تبدیل شده و مردم از مسئولین شهر خود انتظار دارند تا تمام توان خود را برای بازگشایی دوباره آن بکار گیرند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا اگر آلبوم ذهن تک تک مردم لنگرود را ورق بزنید امکان ندارد خاطره ای از سینما آزادی را پیدا نکنید سینمایی که این روزها خبر از تغییر کاربری اش به گوش می رسد.
مهر نوشت:مرگ صاحب تنها سینمای فعال در لنگرود و زمزمه هایی که از جایگزینی آن با برج تجاری خبر می دهد به یکی از دغدغه های اصلی شهروندان لنگرود تبدیل شده و مردم از  مسئولین شهر خود انتظار دارند تا تمام توان خود را برای بازگشایی دوباره آن بکار گیرند.

۷۵۷۰۴۱اگر آلبوم ذهن تک تک مردم لنگرود را ورق بزنید امکان ندارد خاطره ای از سینما آزادی پیدا نشود. آن روزها سینما نیاگارا صدایش می زدند. وقتی نردبان بلند را روبروی سینما می گذاشتند همه می دانستند فیلم جدیدی در راه است. بخش شیرینی از خاطرات نسل پدران ما مربوط به همین سینماست، وقتی صف های طولانی برای خرید بلیت پیاده رو را بند می آورد و سینما پر می شد از ازدحام جمعیتی که آمده بودند مهم ترین فیلم های تاریخ سینما را ببینند. نسلی که  از «لورنس عربستان» و «جاده» فدریکو فلینی گذشتند تا به  «قیصر» کیمیایی و «گاو» مهرجویی رسیدند و موج نو سینمای ایران را تجربه کردند. هنوز به یاد دارند وقتی که قهرمان فیلم فارسی همه آدم بدها را چپ و راست می کرد، چطور صدای تشویق و کف و سوت به هوا می رفت و همه با خوشحالی و خیال راحت در صندلی ها فرو می رفتند و تخمه می شکستند. «نیاگارا» بعد از انقلاب  «آزادی» شد، و نوبت به نسل ما رسید که همراه خانواده، شب های جمعه ساعت ۱۰ شب سانس آخر به سینما برویم و تمام همشهری ها را در آنجا ملاقات کنیم. از ترس «اسمشو نبر» نگران «کپل» می شدیم وقتی به «شهر موش ها» سفر می کردیم. بعد از «دزد عروسک ها» سال های سال «آهای ننه، من گشنمه» ورد زبانمان بود. دست «بهترین بابای دنیا»  توی دستمان جا ماند وقتی از سینما برگشتیم. «کلاه قرمزی و پسرخاله» دو رفیق قدیمی بودند که دوشادوش ما بزرگ شدند. سینما آزادی مثل عمو نوروز همیشه بهترین هدایا را برای کودکی ما داشت تا اینکه بزرگ شدیم «باشو» را دیدیم، به «ضیافت» دعوت شدیم، به «اعتراض» رفتیم و تا همین اواخر بعد از جشنواره فجر از «طبقه حساس» افتادیم و سینما تعطیل شد.

«صابر رهبر» مردی که نامش با سینما گره خورده است

نام سینما در تاریخ لنگرود و حتی در گیلان با نام «صابر رهبر» گره خورده است. نام بزرگی که سالهای بسیار عمرش را پای علاقه اش به سینما، حتی در بحرانی ترین شرایط این صنعت نیمه جان در کشور گذاشت. صابر رهبر متولد ۱۳۱۰ در آستارا هنرمند گیلانی که در زمینه‌های کارگردانی، تهیه کنندگی، بازیگری، فیلم برداری، نویسندگی، تدوینگری، فیلم نامه نویسی و سینماداری کارنامه پرباری دارد. او اصالتاً اهل آستارا اما بزرگ شده تهران بود. رهبر فعالیت هنری را سال ۱۳۳۲ در گروه فنی استودیو «پارس فیلم» آغاز کرد و کارش را به عنوان دستیار فیلمبردار ادامه داد و سینما را سال ۱۳۳۷ با بازی در نقش کوتاهی در فیلم «لات جوانمرد» به کارگردانی مجید محسنی تجربه کرد. صابر رهبر اوایل دهه ۱۳۳۰ وارد دنیای سینما شد و در فاصله سال‌های ۱۳۴۳ تا ۱۳۵۲  یازده فیلم را کارگردانی کرد و همچنین به عنوان نویسنده فیلمنامه، فیلمبردار، سرمایه‌گذار و تهیه‌کننده در چند پروژه سینمایی مشارکت داشت. وی در سال‌های پس از انقلاب به مدیریت سینما کریستال اشتغال داشت. در ۱۳۴۳ دو فیلم با عنوان «مسیر رودخانه» و «ترانه های روستایی» را ساخت و یکسال بعد دو فیلم «مراد و لاله» و «سه نخاله» را کارگردانی کرد که باعث شهرت وی شد و ورود وی را به طور جدی به عرصه سینما رقم زد.

 از اواسط دهه پنجاه رهبر سراغ سینماداری رفت و در سال های پس از انقلاب با مدیریت سینما کریستال همچنان اهمیت و تاثیرگذاری خود را حفظ کرد. کسانی که در دهه های شصت و هفتاد به سینما کریستال می رفتند صابر رهبر را که پیرانه سر به سینماداری رو آورده بود مشاهده می کردند.

سینما کریستال تفاوت های محسوسی با بقیه سینماهای واقع در خیابان لاله زار داشت. سلیقه، نظم و مدیریت صابر رهبر کریستال را به سینمایی تبدیل کرده بود که علاقمندان جدی هنر هفتم را به آنجا می کشاند. اما فعالیت وی تنها به سینماداری در تهران ختم نمی شد. در دهه ۴۰ لنگرود شهری کوچک و بی امکانات بود که مردمان فرهنگ دوستش همچون دیگر نقاط گیلان علاقه بسیاری به هنر تئاتر و سینما داشتند. در آن زمان سینمای کوچکی به نام «سینما تاج» در جاده چمخاله قرار داشت که به دست «احمد سینماچی» اداره می شد. در اواسط دهه ۴۰ فیلم «سه نخاله» برای اکران به لنگرود آمد و از کارگردان و گروه بازیگرانش دعوت شد تا به لنگرود بیایند و این فیلم به اتفاق آنها اکران شود. اینگونه بود که برای اولین بار پای «صابر رهبر»  به لنگرود باز شد و وقتی شوق و اشتیاق و مهمانوازی مردم را دید پابند این شهر شد و لنگرود را جای مناسبی برای زندگی و فعالیت سینمایی دید. پس از آن؛ سه دانگ از سینما تاج را با صاحبش شریک شد و پس از مدتی در اوایل دهه پنجاه زمینی خرید و شروع به ساخت سینما نیاگارا کرد که در زمان خودش یکی از مدرن ترین سینماهای کشور بود.

دهه هشتاد و سینمای نیمه جان آزادی لنگرود

در دهه هشتاد، سینما آزادی تنها سینمای لنگرود و شرق گیلان بود که تنها با همت رهبر نفس می کشید. چندین بار تا آستانه تعطیلی پیش رفت اما در نهایت هر طور که بود این سینمای پیر از نفش افتاده را سرپا نگه داشت. در این سال ها نه از سینمای فاخر ایران و فیلم های پرمحتوی خبری بود و نه مردم به دلیل مشکلات اقتصادی  رغبتی به سینما از خود نشان می دادند. سینمای لنگرود تنها سینمای شرق گیلان بود و با وجود اینکه تمام فیلم های روز را اکران می کرد اما نسل جدید با سی دی های کپی و دانلودهای اینترنتی، تمایلی برای رفتن به سینما نداشت.

تنها عده ای محدود بودند که  به سینما و تلاش های «صابر رهبر» احترام می گذاشتند و به سینما می رفتند. گاهاً این پیرمرد دوست داشتنی برخی از سانس ها را تنها برای ۳ الی ۴ نفر پخش می کرد و با وجود تمام مخارجی که یک سینما بر دست صاحبش بجا می گذارد، وی حاضر نبود پرده ها را پایین بکشد، قفلی بر دهان سینما بزند و شهر لنگرود و محدود مخاطبانش را بی سینما کند. او تا آخرین نفس و با وجود اینکه خیلی از سانس ها در کل روز خالی از تماشاگر بود هرگز تن به این کار نداد و برای هر یک نفری که پایش را درون سینمایش می گذاشت به اندازه یک شهر احترام قائل بود و با وجود تمام ضررهای مالی حاضر نبود خون سینمای رگ های این شهر کم شود اما به جز محدود مخاطبان این سینما هیچکس حواسش به بزرگواری این پیرمرد از خودگذشته نبود.

یکشنبه ۱۱ خرداد ۹۳ یکی از روزهای تلخ در تاریخ فرهنگ و هنر لنگرود است. در نهایت کرکره های سینما آزادی پس از گذشت ۴ دهه پایین کشیده شد و این بار دست مرگ «صابر رهبر» را مجبور کرد تا بر دهان سینما قفل بزرگی بزند و برای همیشه کرکره ها را پایین بکشد و از نزد ما برود. بدون شک جامعه هنر ایران یکی از شخصیت های برجسته خود را از دست داد، پیرمرد دوست داشتنی و متواضعی که در سکوت و انزوای خود سال ها به هنر این مملکت بدون هیچ چشمداشتی خدمت کرد بی آنکه کسی قدردان زحمات این بزرگوار باشد. با فوت وی لنگرود تنها سینمایش را که با خاطرات نسل های زیادی از شهروندان گره خورده بود از دست داد. با فوت «صابر رهبر»، مردم لنگرود به یاد آوردند که یک روز سینمایی در این شهر وجود داشت و پس از تعطیلی آن جای خالی آن را به شدت حس کردند و متوجه شدند که این پیرمرد بزرگوار چه خدمات بزرگی در حق این شهر و مردمش داشت. حالا نبود یک سینما در لنگرود، به یکی از دغدغه های اصلی شهروندان لنگرود تبدیل شده و از این بابت از مسئولین شهر خود انتظار دارند تا تمام توان خود را برای بازگشایی دوباره آن بکار گیرند.

 رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی لنگرود که از بازگشایی سینما آزادی  به عنوان یکی از دغدغه های اصلی خود نام می برد می گوید: با پیشینه ۵۰ ساله سینمای لنگرود، طبیعی ست که شهروندان این شهر از تعطیلی تنها سینمای شهر خود ناراحت باشند و از مسئولین انتظار داشته باشند تا به این مهم جامه عمل بپوشانند. در حالیکه که هنوز خیلی از استان ها از وجود سینما بی بهره اند، اما با نگاهی به گذشته لنگرود؛ می بینیم که سه سینما در این شهر کوچک سابقه فعالیت داشته و بسیاری از مردم این شهر با این سینماها خاطرات شیرینی در ذهن دارند. اما متاسفانه با فوت صابر رهبر تنها سینمای شهر فرهنگی لنگرود تعطیل شد که از این بابت جای تاسف دارد. اما با وجود هزینه های بالای سینماداری و بازده نه چندان خوب اقتصادی، طبیعی ست که روند بازگشایی مجدد آن کند باشد اما بدون شک یکی از مهمترین دغدغه های مسئولین امر همین مسئله است.

سهراب مقدسی با اشاره به اینکه در زمان حیات «صابر رهبر» سینما آزادی به شکل نیمه فعال اداره می شد، می افزاید: با ورود من به اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی لنگرود، وی در قید حیات بود و در لنگرود فعالیت داشت اما در همان زمان این سینما گاهی باز و در اکثر مواقع بسته بود. هرچند که پشت این مسئله دلایل زیادی وجود داشت که عمده آن به مشکلاتی مربوط می شد که این صنعت در سال های گذشته در کل کشور با آن دست و پنجه نرم می کرد. هرچند که دولت تمام تلاش خود را بکار گرفت تا جان تازه ای به صنعت سینما بدمد و راهکارهای تازه ای پیش پای سینماداران و سینماگران بگذارد تا بخشی از این مشکلات مرتفع شود. اما خیلی از این مسائل همچون کیفیت فیلم ها، قیمت بلیت، کانال های ماهواره ای، کپی های غیر مجاز و …سنگ بزرگی در پیش چرخ سینمای کشور بود تا بدرستی نچرخد. در حالیکه این مشکلات در شهرهای کوچک مضاعف و حرکت رو به رشد آن با کندی بیشتری روبرو است. اما خود مرحوم رهبر همیشه معتقد بود «سینما را من تعطیل نکردم بلکه خود مردم لنگرود تعطیل کردند. من هرگز سینما را نمی بستم اگر روزی ۲۰ مخاطب پا به سینما می گذاشت».

وی در خصوص برنامه های اداره ارشاد اسلامی لنگرود در خصوص بازگشایی سینما آزادی اضافه می کند: پس از گذشت دو هفته از فوت مالک سینما، فرزند ایشان به همراه وکیل خانواده  به ما مراجعه کردند تا در خصوص وضعیت سینما آزادی تعیین تکلیف کنند. ما با آنها جلسات متعددی برگزار کردیم و دو راهکار ممکن پیشنهاد دادیم. مهمترین خواسته ما این بود که سینما آزادی به شکل گذشته اداره شود. اما فرزند مرحوم صابر با ذکر این دلیل که نه با مقوله سینما آشنایی دارند نه اشرافی به این کار و توانایی مدیریت آن را ندارند با این پیشنهاد مخالفت کرده گفت تمایل دارند که این مکان را واگذار کنند. راهکار دوم ما همان روندی است که سینمای لاهیجان و مسئولین این شهر در پیش گرفتند. ما با مسئولین شهرستان و استان صحبت کردیم تا از این مکان یک بهره برداری دو منظوره شود. بخشی از آن پشتیبانی فرهنگی داشته باشد و در ازای آن سیاست های تخفیفی و تسهیلات مناسب مشمول مالک شود تا به شرط تاسیس یک سالن امروزی  با امکانات مناسب، بتوانند قسمتی از آن را به صورت تجاری تغییر کاربری دهند. با اداره کل ارشاد استان رایزنی هایی صورت گرفته و جلسات متعددی با حضور فرماندار و نماینده محترم شهرستان برگزار شده تا هر چه سریع تر این مهم انجام گیرد.

مقدسی با بیان اینکه مالکین سینما تمایلی به اداره و ساخت چند منظوره آن ندارند، تاکید می کند: بدون شک برنامه و نگاه مسئولین شهر و اداره فرهنگ و ارشاد لنگرود این است که از حداقل امکان فرهنگی، حداکثر استفاده صورت بگیرد. به هر حال این سینما به هر شکل ممکن بازگشایی خواهد شد. و با توجه به اینکه خود مالکین تمایلی به این کار ندارند، بحث واگذاری مطرح است. و در این راستا با دو سرمایه گذار صحبت هایی انجام شده و موضوع در حال بررسی است تا بهترین راهکار با بهترین پیشنهاد با بالاترین بازده فرهنگی برای لنگرود انتخاب شود تا به امید خدا شاهد بازگشایی مجدد آن باشیم.

Share