وقتی آقازاده بندرعباسی با یک نامه تهرانی می شود! +سند

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا ،شاید خیلی ها دلشان بخواهد وانمود کنند جد اندر جد «بچه تهرون» هستند و نتوانند، اما این کار برای کسی که پدرش عالی ترین مقام در حوزه اسناد هویتی در سازمان ثبت احوال کشور است، مثل آب خوردن است! ماجرای تهرانی شدن «علیرضا. ک» به شماره ملی ۹۳۰۹۰….. از […]

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا ،شاید خیلی ها دلشان بخواهد وانمود کنند جد اندر جد «بچه تهرون» هستند و نتوانند، اما این کار برای کسی که پدرش عالی ترین مقام در حوزه اسناد هویتی در سازمان ثبت احوال کشور است، مثل آب خوردن است!

ماجرای تهرانی شدن «علیرضا. ک» به شماره ملی ۹۳۰۹۰….. از این قرار است که یکی از مدیران زیرمجموعه پدرش در یکی از روزهای دل انگیز پاییزی در سه سال پیش، یعنی در تاریخ ۱۰/۷/۱۳۹۰ نامه ای به مدیرکل ثبت احوال استان هرمزگان می نویسد. موضوع این نامه به شماره ۸۵۸۳۰/۱۲/۲ درخواست که نه، دستور تهرانی شدن آقازاده مذکور است. مدیر مربوطه می نویسد:

«با عنایت به دستور معاون محترم … سازمان پس از اجرای مراتب تغییر محل تولد مشارالیه از بندرعباس به تهران در سند سجلی و پایگاه کشوری نسبت به الصاق عکس و درج شماره مسلسل ۹۸۰۳۷۰ سری د۱۱ شناسنامه صادره نیز اقدام نمایند…»

136799_173

همین جا صبر کنید! در همین سه خط، دستور دو تخلف به مدیرکل هرمزگان داده شده: یک، تغییر محل تولد بدون طی کردن مراتب قانونی و مراجعه به دادگاه و تنها «با عنایت به دستور معاون محترم» که همان پدر «مشارالیه» یعنی علیرضا. ک است. دو، دستور اعمال تغییرات بر شناسنامه علیرضا. ک بدون صدور شناسنامه جدید و ابطال شناسنامه قبلی، یعنی زیر و رو کردن هویت فرد بدون اشاره به مشخصات هویتی قبلی وی.

در مورد تخلف اول باید گفت پدر علیرضا. ک، یعنی همان مقام عالی قدر، دو سال بعد از تاریخ این نامه،‌ یعنی در سال ۱۳۹۲، برای تسهیل کار متقاضیان این قبیل تغییرات، بخشنامه ای فراقانونی صادر و ضمن دور زدن مرجع قضایی برای تصمیم گیری در مورد تغییر محل تولد، هیات های حل اختلاف و رئیس ادارات کل ثبت احوال در استان ها را دارای صلاحیت لازم برای تصمیم گیری درباره تغییر محل تولد اعلام می کند و حتی با مجاز شناختن روسای زیرمجموعه خود به استماع شهادت شهود (در صورتی که فرد متقاضی اصولا گواهی ولادت یا مدرک دیگری جز شهود برای اثبات محل تولد خود نداشته باشد)، آنها را در حد قاضی ارتقا می بخشد! استناد معاون محترم یا همان مقام عالی قدر برای صدور چنین دستوری، مصوبه شورای عالی ثبت احوال در این خصوص است؛ آن هم در شرایطی که اساسا صلاحیت خود شورای عالی ثبت احوال برای تصمیم گیری و صدور حکم در این خصوص زیر سوال است.

نکته دیگر این است که حتی اگر استناد تخلف معاون محترم درباره پسرش، بخشنامه فراقانونی صادره توسط خودش باشد، باز هم باید گفت که بخشنامه عطف به ماسبق نمی کند و نمی تواند توجیه تخلفی شمرده شود که دو سال قبل از صدور آن صورت گرفته است.

تخلف دوم حتی از اولی هم جالب تر است. پدر علیرضا. ک ظاهرا نمی خواسته در صفحه توضیحات، ذکری از محل تولد قبلی فرزندش به میان آید – یعنی دلش می خواسته پسرش تهرانی الاصل به نظر برسد یا نمی خواسته ردی از تخلف به جای بگذارد؟! علت هر چه بوده، به واسطه مدیر کل زیرمجموعه خود دستور داده تغییر محل تولد به نحوی روی شناسنامه پسرش اعمال شود که انگار «نه خانی آمده و نه خانی رفته»! برای همین دستور داده پس از تغییر محل تولد، شماره مسلسل و سری شناسنامه قبلی در شناسنامه جدید و پایگاه کشوری ثبت شود. این در حالی است که قاعدتا پس از هر تغییری، شناسنامه باید ابطال و شناسنامه جدید با شماره مسلسل و سری جدید صادر شود و تغییرات اعمال شده در صفحه توضیحات شناسنامه جدید قید شود. فلسفه این کار، حفظ یکپارچگی هویت فرد، انسجام در اسناد و مدارکی که به استناد شناسنامه صادر می شوند، و پیشگیری از بروز تخلفاتی است که در غیر این صورت به راحتی امکان پذیر می شود. اما مدیر کل مربوطه خطاب به مدیر کل استان هرمزگان می نویسد:

«با عنایت به اینکه صدور المثنی جهت وی ناشی از اصلاح نام پدر و تعویض شناسنامه اولیه بوده، از اینرو شناسنامه از نوع اصلی صادر و تحویل گردیده است و بلامانع می باشد.»

و به این ترتیب بود که «علیرضا. ک» خیلی بی سروصدا و بدون بر جای گذاشتن رد پایی، تهرانی شد!

چندی پیش هم مشابه این موضوع برای تهرانی شدن یک دختر قمی رو به رو شدیم. به نظر می رسد که این موضوع به یک روال برای اشخاص ذی‌نفوذ در سازمان ثبت احوال تبدیل شده است./فارس

Share