دكتر هادي نوري

اعتدال گرایی یا افراط گرایی

اعتدال گرایی یا افراط گرایی دنیای امروز عصر سلطه گفتمانها است. در این دنیای گفتمانی، انسانها و هویت آنها در درون گفتمانها شکل می گیرد. انسانها محوریت خود را از دست داده و گفتمانها بر جای انسانها می نشینند. اما از آنجا که گفتمان واحد نداریم بلکه گفتمانها وجود دارند، گفتمانهای مختلف هویت های متفاوتی […]

اعتدال گرایی یا افراط گرایی

nooriدنیای امروز عصر سلطه گفتمانها است. در این دنیای گفتمانی، انسانها و هویت آنها در درون گفتمانها شکل می گیرد. انسانها محوریت خود را از دست داده و گفتمانها بر جای انسانها می نشینند. اما از آنجا که گفتمان واحد نداریم بلکه گفتمانها وجود دارند، گفتمانهای مختلف هویت های متفاوتی خلق می کنند. بنابراین، هویتها دیگر ماهیت ثابتی ندارند بلکه کِدِر و متغیر هستند. هویتها در همدیگر ادغام شده اند و مرز کاملا مشخصی آنها را از یکدیگر جدا نمی کند. ژاک دریدا، فیلسوف فرانسوی، این پدیده را با مفهوم «جوهر ستیزی» توضیح می دهد. این اندیشه پسامدرنیستی می گوید اشیاء ذات ندارند و معنای هر پدیده ای را باید در متن یک چارچوب گسترده تر معانی جستجو نمود.بدین ترتیب، هویتها در متن گفتمانهای مسلط معنا پیدا می کنند و شکل می گیرند. مفصل بندی هویتها در درون گفتمانها بواسطه دو عنصر «خود» (self) و «دیگری» (otherness) صورت می گیرد. هر گفتمانی مبتنی بر عنصر دیگری یا «غیریت» است. گفتمان خودش را با ارجاع به دیگری تعریف می کند. مرد خودش را بر مبنای زن نبودن، و سفید خودش را بر مبنای سیاه نبودن تعریف می کند. در سطح کلان، دنیای غرب در طول دوران جنگ سرد همواره خود را در مقابل غیری بنام دنیای کمونیستی تعریف می نمود. با فروپاشی کمونیسم فرایند تعریف هویت دنیای غرببا خلاء مواجه شد تا جایی که نظریه پردازانی مانند فوکویاما از اندیشه پایان تاریخ (سلطه لیبرال دموکراسی بر جهان) سخن گفتند. اما بلافاصله غرب برای خود غیریتی جدید پیدا کرد که همان اسلام بود. بدین ترتیب، تقابل سرمایه داری و کمونیسم جای خود را به تقابل دموکراسی و اسلام داد. به همین ترتیب، هویتهای سیاسی خود را در مقابل «دیگران» سیاسی تعریف می کنند. احزاب مذهبی خود را در مقابل احزاب سکولار، و احزاب چپ گرا خود را در مقابل احزاب راست گرا تعریف می کنند.
انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ عرصه تقابل دو مفهوم «اعتدال و افراط»بود، چنانکه گویی حیات آنها به همدیگر گره خورده شده است. از آن زمان، نقد افراط گرایی و افراطیونِ دو جناح اصول گرایی و اصلاح طلبی بعنوان «دیگری» جریان اعتدال به یکی از محوری ترین اصول فکری دولت تدبیر و امید تبدیل شد. بدین معنا که فهم افراط گرایی به جزء لاینفک فهم اعتدال گرایی تبدیل شده است. با این همه، فهم نظری این پرسشها که «افراط گرا کیست؟» و «افراط گرایی چیست؟» حلقه مفقوده جریان اعتدال است. این نوشتار بدنبال درک معنای افراط گرایی است و تلاش می کند تا پیامدهای چنین نگرشی را بعنوان «دیگری» اعتدال مورد بررسی قرار گیرد.
مفهوم«افراطی»یا رادیکال (تندرو) از واژه یونانی رادیکس Radix به معنای «ریشه» گرفته شده است و صفتی است برای همۀ نگرشها و روش‌هایی که خواهان تغییر بنیادی و فوری در نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی موجود هستند.ایناصطلاحنخستین باردرانگلستان توسط “چارلز جیفر فاکس” از رهبران حزب لیبرال (ویگ) در مورد مخالفان لایحه اصلاحات سال ۱۸۳۲ بکار برده شد و از آن زمان به بعد، جناح محافظه کار حزب لیبرال به «رادیکال» مشهور شد که در میان آن‌ها شخصیت‌هایی مانند جان استوارت میل، جوزف چیمبرلین، و دیوید لوید جورج وجود داشتند.درفرانسه نیز حزبی بنام«حزب جمهوری ¬خواه رادیکال و رادیکالیسم سوسیالیست» وجود داشت که پس از جنگ جهانی دوم از اعتبار افتاد. بزرگ‌ترین رهبر این حزب «ژرژ کلمانسو»، سیاستمدار نامدار فرانسوی بود. در امریکا، «رادیکالیسم» معادل با «چپ» است، یعنی رادیکال‌ها یکسره از لیبرال‌ها جدا شدند. در حوزه علوم اجتماعی، “جامعه شناسی رادیکال” مظهر تلاش در پیوند زدن نتایج تحقیق های اجتماعی به اعماق توده ها است، و سعی دارد با بکار گیری حاصل کار پژوهشهای جامعه شناختی، تغییراتی اساسی در جامعه بوجود آورد.
در این نوشتار، افراط گرایی بعنوان شیوه معینی از تفکر درباره سیاست مورد بررسی قرار می گیرد. نویسندگان مختلف مانند جان جورج، گوردن هال، راجر اسکروتن، میلتون روکیچ و لِرد ویلکاکس دیدگاههای متفاوتی درباره افراط گرایی اتخاذ کرده اند. در میان این محققان، لرد ویلکاکس صاحب یک دیدگاه خاص درباره افراط گرایی است. لرد ویلکاکس پس از طی ۲۵ سال تحقیق بر روی گروههای سیاسی چپ و راستبدین نتیجه رسیده است کهافراط گرایی بیشتر یک « سبک» است تا محتوا. او ملاحظه نمود که خیلی ها می توانند دیدگاههای افراطی داشته باشند اما آنها را به شیوه ای منطقی و بدون جزم اندیشی بیان کنند. از طرف دیگر، افرادی هستند که دیدگاههایی نزدیک به نظم سیاسی موجوددارند، اما آن را به شیوه ای مصالحه ناپذیر، شدیداللحن و قلدرمأبانه ارائه می کنند. در ارزیابی نهایی، دسته دوم ذهنیتی افراطی دارند اما دسته اول تنها عقیده نامتعارف سیاسی را به نمایش می گذارند که در جامعه باثبات هراسی نسبت بدان وجود ندارد. بنابراین، «شیوه اتخاذ اندیشه مهمتر از ماهیت اندیشه است». چنانکه میلتون روکیچ می گوید: «در مطالعه نظام های فکری توجه به ساختار آنها ضروری تر از محتوای اندیشه است. باز یا بسته بودن نسبی یک ذهن به محتوای خاص آن بستگی ندارد. یک شخص می تواند از کمونیسم، فرویدیسمیا حتی محافظه کاری به شیوه ای نسبتا باز یا نسبتا بسته طرفداری کند».منظور این است که یک اندیشه مشابه می تواند به اشکال مختلفی ابراز شود.اگر کسی یک دموکراسی خواه دگم و بسته باشد، می تواند به یک اقتدارطلب دگم و بسته نیز تبدیل شود.
نکته دوم مورد بحث ما این است که افراط گرایی تنها به «حاشیه ها»ی طیف سیاسی محدود نمی شود. سرسخت ترین هواداران افراط گرایی (خواه چپی باشد یا راستی) در عمل نمایندگان دو سر متضاد طیف سیاسی هستند.افراط گرایان از همدیگر متنفر هستند اما هر کدام وجود دیگری را به شیوه منحصر بفردی توجیه می کنند. با این همه، سبک افراط گرایانه نه تنها در حاشیه های طیف سیاسی بلکه گاهی اوقات در «میانه» طیف نیز دیده می شود. کسی که به شیوه غیرمداراگرایانه و آشتی ناپذیری میانه گرا است می تواند جزم اندیش تر و متعصب تر از کسی باشد که مواضع افراطی تری دارد اما این کار را به شیوه ای باز و مداراگرایانه انجام می دهد. در نتیجه، راه حل افراط گرایی اتخاذ یک موضع میانه روانه محتاطانه نیست و حتی در برخی موارد ممکن است تنها بعنوان نقابی برای پنهان کردن خصلت افراط گرایانه بکار رود.
با ذکر این دو نکته مقدماتی درباره افراط گرایی می توان وارد بحث اصلی ویژگیهای افراط گرایی گردید. در این زمینه، ویلکاکس با تحلیل گفته ها و نوشته های چند صد گروه سیاسی و اجتماعی جنگ طلب «حاشیه ای» به ۲۰ ویژگی یا رفتار خاص افراط گرایانه دست می یابد. برخی از این ویژگیها ناظر بر «ماهیت اندیشه» افراط گرایانه است و برخی دیگر به «شیوه ارائه اندیشه» افراط گرایانه مرتبط می باشند. در ادامه، به این دو دسته «ویژگیهای افراط گرایی»پرداخته می شود.
۱. جستجوی قطعیت:نظام فکری افراط گرایانه اغلب در جستجوی قطعیت در جهانی فاقد قطعیت یا تلاش برای کسب امنیت مطلق در محیطی پیش بینی ناپذیر و شاید مملو از موضوعات بحث برانگیز و علایق متضاد با علایق خود آنها است. افراط گرایان از ریسک بیزارند. به همین دلیل در جهت تدوین قوانین و قواعدی برای کنترل رفتار دیگران ـ بویژه دشمنان ـ بر می آیند تا از خودشان در مقابل رویدادهای پیش بینی نشده محافظت نمایند.
۲. جهان بینی سیاه و سفید: افراط گرایان جهان را بدون هیچ حد واسط یا مواضع میانجی و تنها بر طبق اصول خوب و بد می نگرند. شعار آنها اغلب این است: «هر که با ما نیست، علیه ماست».
۳. تعمیم های کلی غیرمسئولانه: افراط گرایان بر مبنای شواهد اندک یا هیچ مدرکی ادعاها و داوریهای عام مطرح می کنند و تشابه را با مطابقت خلط می کنند. فرض را بر این می گذارند که چون دو یا چند چیز، شخص یا رویداد از برخی جهات با هم شبیه هستند، باید در بیشتر یا همه جهات نیز شبیه هم باشند.
۴. دلایل ناکافی برای ادعاها: افراط گرایان معمولا در مورد ماهیت شواهدی که ادعاهای آنها را اثبات می کند ساده انگارند. برعکس، درگیر سفسطه های منطقی از قبیل «دیروز را ببین و امروز را دریاب» می شوند. آنها از نتایجی سخن می گویند که «آرزو می کنند» و در مورد اهمیت اطلاعاتی که مؤید باورهای آنهاست، مبالغه می کنند. اما اطلاعات ناقض خودشان را کوچک می شمرند یا نادیده می گیرند. آنها بیشتر بوسیله احساسات برانگیخته می شوند تا واقعیتها و بیشتر بوسیله آنچه باید باشد تحریک می شوند تا آنچه هست. افراط گرایان تفکری آرزومند دارند.
۵. ادعای برتری اخلاقی بر دیگران: آشکارترین نمونه آن ادعای برتری نژادی یا قومی ـ مانند نژاد برتر ـ است. نمونه های کمتر آشکار آن ادعای اشرافیت داشتن، ارتباط خاص با خدا، عضویت در گروه نخبه یا طبقه خاص با حقوق ویژه، و نوعی فخر فروشی والامنشانه سرد است. زمانی که کسی این ادعاهای بی چون و چرا را زیر سؤال می برد آنها به شدت عصبانی می شوند.
۶. شر پنداشتن مخالفان: افراط گرایان فکر می کنند که چون مخالفان آنها افرادی بد، غیراخلاقی، ریاکار، بی وجدان،ْ منفور، میانه رو، متعصب یا هر چیز دیگر هستند، نسبت به آنها مخالفت می ورزند نه تفاوت فکری با آنها.
۷. دفاع از معیارهای دوگانه: افراط گرایان خودشان را برحسب نیاتشان و مخالفانشان را بر حسب اعمالشان مورد قضاوت قرار می دهند. بدین ترتیب، نگرشی سخاوتمندانه نسبت به نیات خود و دیدگاهی انتقادی نسبت به اعمال آنها دارند. می خواهند شما گفته های آنها را با خلوص نیت بپذیرید اما خودشان از شما دلیل مطالبه می کنند.
۸. گرایش بسوی تفکر گروهی:افراط گرایان گرایش به همنوایی با هنجارهای گروه و حفظ انسجام است. بر همین اساس، به تحریف مشاهدات واقعی اعضای گروه، شواهد متضاد و مشاهدات تشویش برانگیزی می پردازند که باورهای مشترک گروه را زیر سؤال می برد. افراط گرایان عمدتا با همفکران خود سخن می گویند و تنها مطالبی را می خوانند که منعکس کننده دیدگاههای خودشان است و تقریبا درباره «تبلیغات» جناح دیگر نوعی ترس بیمارگونه دارند.
۹. تعریف هویت خود بر حسب دشمنان شان: افراط گرایان ارتباطی عاطفی با مخالفانشان، یعنی با افراط گرایان رقیب، دارند. چون آنها دشمنانشان را موجوداتی شر و قدرتمند می بینند و شاید ناآگاهانه از تاکتیکهای آنها برای رقابت با آنها استفاده می کنند. افراط گرایان اغلب همانند مخالفانشان رفتار می کنند.
۱۰. ترور شخصیت: افراط گرایان اغلب بجای توجه به واقعیتها یا مسایل مطرح شده، به شخصیت افراد توجه می کنند و از انگیزه ها، روابط پیشین، ارزشهای شخصی، صلاحیت لازم و سلامت روانی افراد بعنوان ابزاری برای منحرف کردن اذهان عمومی از مسایل مورد بحث بهره می گیرند. البته گاه برخی ازین موضوعات مهم هستند اما نباید از آنها برای بی توجهی نسبت به مسایل واقعی استفاده کرد. با این همه، اگر چنین کاری در مورد خود افراط گرایان انجام شود با شور و حرارت به انتقادو اعتراض می پردازند.
۱۱. تفکر روز رستاخیزی: افراط گرایان اغلب پیامدهای شوم یا فاجعه آمیزی برای یک وضعیت یا تعقیب نکردن یک مسیر مشخص پیش بینی می کنند و تمایل به نوعی «نمایش بحران» دارند که می تواند شامل یک کودتای کمونیستی، زلزله، سیل یا جنگ هسته ای باشد. در صورتی که شما برنامه آنها را دنبال نکنید و یا به بینش های خاص آنها یا عقل کل آنها تسلیم نشوید، واقعه ای قریب الوقوع است. برای افراط گرایان، هر شکست یا ضربه ای «شروع پایان» است.
۱۲. استفاده از منطق متافیزیکی برای اعتقادات و اعمال: افراط گرایانی که در جنبش های دینی مشارکت می کنند (مانند مسیحیان بنیادگرا و صهیونیستهای ستیزه جو) برای اعتقادات و اعمال خود داعیه نوعی منطق متافیزیکی دارند. به اعتقاد آنها، جنبش یا نهضت شان از سوی خداوند ترتیب داده شده و مورد عنایت خاص اوست.
دوازده ویژگی مذکور نمایانگر نحوه نگرش افراط گرایان به انسان، جامعه و جهان است. اما افراط گرایان از شیوه های خاصی برای بیان اندیشه های خود استفاده می کنند که منطبق با محتوای اندیشه آنهاست. هشت ویژگی زیر ناظر بر «شیوه های خاص طرح اندیشه افراط گرایانه» است:
۱. هدف وسیله را توجیه می کند: افراط گرایان باور دارند که انجام کارهای بد به خاطر یک هدف خوب درست است. امکان دارد به مخالفان یا منتقدانشان عمدا دروغ بگویند، حرفهای آنها را تحریف نمایند، از آنها گفته های نادرست نقل نمایند، به آنها تهمت بزنند یا بدنام شان کنند، آنها را سانسور یا سرکوب کنند و حتی در موارد خاصی از خشونت بهره بگیرند. این امر با هیچ یا اندک احساس پشیمانی صورت می گیرد. شکست دادن دشمن هدف کلی است که ارزشهای دیگر در مقابل آن جنبه فرعی دارد.
۲. تأکید بر واکنشهای عاطفی و تبلیغات: افراط گرایان احترام وصف ناپذیری برای عنصر تبلیغات قائلند. هرچند که ممکن است اسمش را آموزش یا ارتقا آگاهی بگذارند. افراط گرایان مؤثر تبلیغاتچی های مؤثرینیز هستند. تبلیغات با آموزش متفاوت است چون تبلیغات به انسان موضوع تفکر کردن را یاد می دهد و آموزش چگونگی تفکر ورزیدن را بنحوی روشن به انسان می آموزد.
۳. حساسیت و مراقبت شدید: افراط گرایان تلاش می کنند تا معنا و مقصود دشمن را در گفته های حتی غیرمغرضانه و اتفاقی آنها دریابند، تناقض نهفته در اختلاف نظرهای مشروع را به تصویر بکشند و براندازی پنهان، خیانت و نژادپرستی را در ژست های غیر مغرضانه و رفتارهای مبهم به عرصه نمایش بگذارند.
۴. شخصی سازی خصومت: افراط گرایان اغلب خواهان وقوع حادثه بد شخصی برای دشمنان خود هستند و در صورت وقوع برای آن جشن می گیرند. آنها وقتی مخالفشان می میرد یا به بیماری مهلک مبتلا می شود، یا مشکلات قانونی دارد اغلب شادمان می شوند و در خصوص سزاوار بودن او از ته دل بخندند. برای مثال، می توان به شادمانی افراط گرایان راست گرا به خاطر ترور مارتین لوتر کینگ یاد کرد.
۵. ناسزا گفتن و انگ زدن: افراط گرایان برای انگ زدن و محکوم کردن مخالفان خود به القابی مانند خرابکار، منحط، دیوانه، منحرف، برانداز، مزدور بیگانه، ضد فلان، جاسوس، متعصب، فاسد، و نظایر آن متوسل می شوند تا ذهن افراد را از استدلالهای مخالفان شان منحرف کنند و دیگران را از گوش سپردن به سخنان آنها منحرف نمایند. البته لزومی ندارد که این القاب حتما مؤثر باشند بلکه اغلب صرف بیان آنها کفایت می کند.
۶. طرح ارعاب آمیز استدلال ها: افراط گرایان استدلالهای خود را به شیوه ای مطرح می کنند که با ترساندن دیگران آنها را وادار به پذیرش مقدمات و نتایج خود کنند. آنها تلویحا می گویند که مخالفت با آنها به معنای همدستی با شیطان یا کمک به دشمن است. خودشان را در مقام اسقف اعظم قرار می دهند و در هر زمینه ای دست به قضاوت می زنند. آنها با این سبک بیان تند و خشن خود مخالفان و منتقدان شان را در موضعی تدافعی قرار می دهند، جنبه های شبه آفرین استدلال را حذف می کنند و بدین ترتیب، محدوده های بحث را مشخص می سازند.
۷. دفاع از سانسور یا سرکوب مخالفان و منتقدان: این دفاع شامل تلاش جدی و فعال برای دور نگه داشتن مخالفان از کانالهای ارتباطی و رسانه های همگانی است، از جمله در فهرست سیاه قرار دادن، توقیف یا در قرنطینه گذاشتن سخنگویان مخالف و نیز اعمال نفوذ سازمان یافته برای وضع قوانین علیه سخن گفتن، نوشتن، درس دادن یا آموزش اطلاعات. آنها حتی ممکن است برای جمع آوری کتابهای خلاف از انبارها یا کتابخانه ها اقدام کنند. در همه موارد مذکور، هدف اعمال کنترل بر اطلاعات است. افراط گرایان دوست دارند که شما تنها به حرفهای آنها گوش دهید.
۸. استفاده گسترده از انواع شعارها و کلیشه های بازدارنده اندیشه ورزی: اکثر افراط گرایان شعارهای ساده را بر اندیشه های مجرد و پیچیده تر ترجیح می دهند. میانبر زدن در مسایل فکری و استدلالی به منظور ارضاء تعصبات و اجتناب از روبرو شدن با واقعیتها و بحث های متقابل دردسرآفرین در نظر آنها ضروری می آید.
ویژگیهای ذکر شده تصویری کلی از ماهیت اشخاص افراطی ترسیم می کنند. اما افراط گرایی «پدیده پیچیده ای»است که در عرصه واقعیت هم با تحلیلهای بیطرفانه مواجه است و هم با انگ زنی های عملی.باید یادآور شدکه همه ماانسانها موجوداتی ناقص و جایزالخطاهستیم و حتی یک شخص درستکار، عقلانی و دارای حسن نیت نیز ممکن است گاهی اوقات به برخی از این رفتارها متوسل گردد. همه افراد احساسات قوی درباره برخی مسایل دارند و هر کسی می تواند گهگاهی تحریک شود و به مرز انفجار برسد. تفاوت میان افراط گرایان واقعی و دیگر افراد در این است که این نوع کلی از رفتار موارد اتفاقی و هر از گاهی نیستند بلکه عادت و شیوه معمول ارزشها و احساسات افراط گرایان است،بگونه ای که در برخی موارد میتوان کل نظام فکری آنها رابااین واژگان توصیف نمود.زمانیکه اصطلاح «افراطگرا» بعنوان یک برچسب وانگ بکار میرود،بطور معمول نمایانگر دیدگاههایی است که مخالف آنها هستیم و توسط کسانی طرفداری میشودکه دوستشان نداریم وعلایق آنها باعلایق ماهمخوانی ندارد.

نکته غافلگیر کننده بحث ما این است که پدیده افراط گرایی دارای «کارکردهای مثبت»نیز می باشد.
• حقیقت یک قضیه را نمی توان تنها از شیوه ارائه استدلالها به نفع آن دریافت، یعنی از سانسور و آزار دادن مخالفان. حقیقت هر قضیه یا ادعایی باید متکی بر شواهد حامی آن باشد. شدت و حدت یک عقیده هیچ ارتباطی با درستی یا نادرستی آن ندارد. اینکه یک قضیه را تنها بدلیل طرفداری آشکار آن از سوی افراط گرایان به سرعت رد نماییم بدین معناست که ما هم داریم نوک حمله را به شخصیت و احساسات شخصی دیگران معطوف می کنیم تا عقاید او، یعنی به کسانی که از آن حمایت می کنند نه شایستگیهای خود عقاید.
• گاهی اوقات افراط گرایان نقش «محافظ» را در جامعه دارند.از این جهت که حساسیت خاصی به مسایل مربوط به منافع خاص خودشان دارند. توجه آنها اغلب به مسایل «حاد» معطوف است، یعنی مسایل بحث برانگیزی که بسیاری از مردم از پرداختن بدانها پرهیز می کنند. تعداد زیادی از مشکلات اجتماعی نخستین بار توسط افراط گرایانی شناسایی شده اند که جامعه را به اتخاذ نگرشی بسته تر و زورمدارانه تحریک و تبلیغ می کنند و سپس راه حلهای معتدلتر و واقع بینانه تری بکار می گیرند.
• صرف هواداری از دیدگاههای حاشیه ای و غیر مسلط به جامعه ما گوناگونی و نشاطی می بخشد که لازمه عمل به مثابه یک دموکراسی، مبادله اندیشه ها درباره جنبه های مختلف یک مسأله و پرداختن به مسایلی است که در وضعیتی غیر از این نادیده گرفته می شوند.
• امیل دورکیم، جامعه شناس فرانسوی، دیدگاه خاصی درباره انحرافات اجتماعی مطرح می کند. او می گوید جرم الزاما و انحصارا یک پدیده نابهنجار و غیر عادی نیست. یک عمل منحرفانه می تواند از طریق برانگیختن احساسات جمعی علیه نقض هنجارهای جامعه هم باعث تقویت همبستگی جمعی شود و هم مرز ارزشها و غیر ارزشها/ هنجارها و ناهنجاریها را در جامعه مشخص نماید. اما افزایش ناگهانی میزان جرم در یک جامعه می تواند درجه آسیب پذیری آن را افزایش دهد. در این نقطه است که جرم به پدیده ای نابهنجار تبدیل می شود. بر همین اساس، وجود گرایشات افراط گرایانه در جامعه سیاسی الزاما به معنای بیمار بودن آن جامعه سیاسی نیست. اصولا جامعه ای نیست که در آن گرایشات افراطی وجود نداشته باشد. از کشورهای پیشقراول دموکراسی خواهی مانند ایالات متحده امریکا که برخی از افراد در آن مراسم قرآن سوزی به راه می اندازند تا کشورهایی مانند کره شمالی که فاقد امکانات اولیه وسایل ارتباطی است همگی به درجات مختلف صاحب ویژگیهای افراط گرایی هستند. وجود افراط گرایی در یک جامعه سیاسی می تواند افراد معتدل آن جامعه را از جناح یا گروهی که باشند به همدیگر نزدیکتر کند و باعث اتحاد آنها با همدیگر شود. علاوه بر این، باعث برجسته شدن اندیشه های معتدل در جامعه می شود و مردم را به سمت این نوع از گرایشات سوق می دهد.
با این همه، اما اگر افراط گرایی از حد در حاشیه بودن خارج شود و به متن جامعه سیاسی تبدیل گردد، آن زمان است که دیگر نه «کارکردهای منفی» بلکه «مصیبت» فرا می رسد. آن زمان،افراط گرایی شیوه ای از اندیشه و عمل می شود که می تواند موجودیت نهادهای دموکراتیک را با خطر مواجه سازد.سبک افراطی ما را از فهم مسایل مهم باز می دارد، زمینه های گفتگو را با انواع ناسزاگویی، افتراء، حق به جانب گرفتن، تعصب و تنفر از میان می برد و بر توانایی ما در انجام انتخابهای هوشمندانه و آگاهانه لطمه وارد می کند. اندیشه ای که منتقدان خود را موجوداتی ذاتا شر و بد تلقی می کند، از هر وسیله ای (ولو شرورانه) برای رسیدن به هدف (حتی والامنشانه) استفاده می کند، استدلال را نه با استدلال بلکه با ارعاب پاسخ می دهد، قدرت را تا زمانی خوب می داند که خود در رأس آن باشد وگرنه لگد می زند به هر چه ساختار قدرت، یک عده را ذاتا برتر از عده دیگر تلقی می کند در حالی که خداوند بزرگ ملاک برتری آدمها را در تقوی آنها می داند، این اندیشه و گرایش سیاسی نمی تواند جامعه ای باثبات خلق کند که در آن سعادت آدمها سرلوحه برنامه های دولت باشد.
در مقابل «دیگری» افراط گرایی، «خود» اعتدال اندیشه و برنامه متفاوتی برای عرضه دارد. این امر که اعتدال چیست و اعتدال گرایان چه کسانی هستند در مجالی دیگر بطور ویژه مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در این نوشتار، «ویژگیهای اعتدال گرایی»به اختصار مورد بررسی قرار می گیرند از این جهت که در نقطه مقابل افراط گرایی قرار دارند.
۱. عقلانیت: جوهر و قلب اعتدال است. پروژه اعتدال استفاده گسترده از عقل برای مدیریت زندگی روزمره است. منظور از عقلانیت محاسبه شرایط و وسایل مناسب برای رسیدن به اهداف مطلوب است. ضرورت تطابق وسیله با هدف در نقطه مقابل اندیشه افراط گرایان است. عقلانیت با گفتگو و مذاکره بر مبنای استدلال و کار کارشناسی در مقابل رفتارهای هیجانی و واکنشی تعریف می شود.
۲. واقع بینی: شناخت مقدم بر تصمیم و اندیشه مقدم بر عمل است. واقع بینی یعنی شناخت مسایل واقعی و تلاش برای حل تدریجی آنها نه طرح رمانتسیسم سیاسی به معنای مدیریت جهان. مدیریت واقع بینانه به معنای ارزیابی درست از جایگاه خود است نه اغراق و سفسطه گویی. واقعیتها با آمار و گزارش های کارشناسی روشن می شود. در حالی که تبلیغات مورد تأکید افراط گرایان تحلیلی غیر واقعی از جامعه و محیط بین المللی ارائه می کند.
۳. مصلحت اندیشی: به عقیده ماکس وبر، تفاوت میان دانشمند و سیاستمدار در این است که دانشمند به حقیقت می اندیشد و سیاستمدار به مصلحت. در سیاست، سازش به اندازه مبارزه اهمیت دارد. نکته مهم در اینجا مکان شناسی و زمان شناسی لازم است. درک این موضوع مهم است که در چه زمانی باید مصالحه نمود و در چه زمانی مبارزه. در یک زمان می توان سفارتخانه کشور کودتاگر را اشغال نمود و در زمانی دیگر با همان کشور وارد مذاکرات هسته ای شد. در غیر این صورت، مبارزه دایمی و مصالحه دایمی به همان سرنوشت نظریه معروف شیران و روباهان در نظریه ویلفردو پارتو، جامعه شناس ایتالیایی، دچار خواهند شد.
۴. حزم اندیشی: به معنای رعایت احتیاط و دوراندیشی در اتخاذ تصمیمات و نحوه اجرای آنهاست. برنامه اعتدال کیفیت تغییرات را بر سرعت تغییرات تقدم می دهد و از شتابزدگی در انجام کارها پرهیز می کند. در یک دولت اعتدال گرا، مردم و حکومت با آرامش مشغول تولید فکر و افزایش کیفیت هستند نه اینکه هر روز در صفحه اول روزنامه ها باشند.
۵. برنامه محوری: به معنای هیجانی نبودن، مزاجی نبودن، واکنشی نبودن و فی البداهه نبودن است. تندروی ریشه در هیجان، احساس، تعصب و کینه دارد. باید هیجان و لذت ناشی از نمایش و تبلیغات جای خود را به مدیریت آرام و اتاق های فکر بدهد. فکر و برنامه محور اعتدال است. با تصمیمات سرپایی و فکرهای نسنجیده و روش های هیجانی و واکنشی نمی توان جامعه را اداره کرد. باید مدیریت مقدم بر تبلیغات باشد.
۶. روش تدریجی تغییر: نحوه انجام کارها به اندازه محتوا و هدف کارها دارای اهمیت است. روش اعتدالی به معنای انجام تدریجی و انباشتی امور است. با صبر و حوصله عمل کردن، آهسته و پیوسته رفتن است. حتی افراط در پیشرفت و توسعه یا سرعت غیرمجاز در بهبود وضعیت مردم خود می تواند کاری خسارت بار باشد. لذا ابتدا باید زیرساختهای لازم را برای تغییر فراهم نمود.
۷. جامع نگری: برنامه اعتدال بر ضرورت توجه به همه جنبه های یک موضوع و همه ابعاد جامعه تأکید می کند. جامعه تنها یک بعد سیاسی ندارد و تأکید بیش از اندازه بر سیاست مانع از توجه به همه ظرفیتهای درون نظام می شود. باید خودمحوری و نگرش تک بعدی کنار گذاشته شود تا از ظرفیت همه نیروهای سیاسی و اجتماعی درون نظام استفاده شود.
۸. تعادل گرایی: به معنای توازن میان امکانات (محظورات) و اهداف مطلوب باعث می شود تا از امکانات موجود نهایت بهره برداری صورت گیرد. بر این اساس، اعتدال به معنای حرکت در چارچوب نظام است.
ویژگی های ذکر شده درباره اعتدال گرایی در نقطه مقابل ویژگی های افراط گرایی قرار دارند. عقلانیت اعتدال گرایان باعث غیر شخصی شدن مسایل و تصمیمات می شود در حالی که افراط گرایان با تمرکز نمودن به شخصیت افراد به سمت شخصی شدن تصمیم گیریها می روند. اعتدال گرایان بر ضرورت تطابق وسیله و هدف تأکید می کنند اما افراط گرایان از هر وسیله ای برای رسیدن به هدف استفاده می کنند. اعتدال گرایان تصمیمات خود را بر اساس شناخت واقعیتها استوار می کنند و از طرح ادعاهای غیر عملی می پرهیزند در حالی که افراط گرایان خود را عقل کل تصور می کنند که می توانند سرنوشت آتی جامعه و جهان را دریابند و در این راه از کمک نیروهای ماوراءطبیعی برخوردارند. اعتدال گرایان در برابر منتقدان خود وارد فرایند گفتگو و مذاکره مبتنی بر استدلال می شوند اما افراط گرایان تلاش دارند تا دعاوی خود را به شیوه ای ارعاب آمیز همراه با ناسزا، انگ زنی و سرکوب به پیش برند.اعتدال گرایان تصمیمات خود را بر فکر و برنامه سنجیده استوار می کنند در حالی که افراط گرایان تنها بدنبال بهره گیری از شعارهای ساده و تبلیغات گسترده اند. اعتدال گرایان محیط کنش را پیش بینی ناپذیر می بینند که در موقعیتهای مختلف باید تاکتیکهای متفاوت (مبارزه و مصالحه) استفاده نمود، اما افراط گرایان بدنبال قطعیت دایمی در تاکتیکهای مورد نظرشان می باشند: مبارزه دایمی یا مصالحه دایمی. اعتدال گرایان می خواهند از همه ظرفیتها و نیروهای درون نظام برای پیشبرد امور بهره بگیرند اما افراط گرایان تنها به همفکران خودشان اعتماد دارند و از اعضای گروه خودشان استفاده می کنند.
سرانجام، آنچه اعتدال گرایی را از افراط گرایی متمایز می کند این است که افراط گرایی به دوقطبی شدن جامعه منجر می شود و اعتدال گرایی به چندقطبی شدن آن. اعتدال گرایی باعث انحصار می شود و اعتدال گرایی باعث تکثر. افراط گرایی بدنبال فصل است و اعتدال گرایی بدنبال وصل. افراط گرایی «دیوار» می کشد اما اعتدال گرایی«پل» می زند. افراط گرایان بنایانی هستند که تخصص شان «دیوارکشی» است اما اعتدال گرایان مهندسانی هستند که تنها به فکر «پل زدن» انسانها و گروهها با همدیگر هستند. افراط گرایی برغم محدود کردن جامعه سیاسی به فعالیتهای دو جناح اصلی در جهت «انشقاق» میان آنها حرکت می کند، اما اعتدال گرایی برغم تشویق تکثر گروههای مختلف سیاسی از «اتحاد» آنها دم می زند.
با این همه، «حذف افراط گرایان خود نوعی افراط گرایی است، همچنانکه در اعتدال گرایی هم باید رعایت اعتدال نمود.»

دکتر هادی نوری
۲۶/ ۸/ ۱۳۹۳

پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.

Share