سام سکوتی

خالق صد سال تنهایی، تنها شد

خالق صد سال تنهایی، تنها شد کمتر کسی را می‌بینید که اهل قلم باشد و گابو را نشناسد، حال این قلم‌دار می‌خواهد نویسنده و شاعر باشد و یا روزنامه نگار و یادداشت نویس، که گابریل جوان زندگی را با یادداشت نویسی برای روزنامه‌ها شروع کرد و در اندک زمانی رئالیسم جادویی را به جادوی قلم […]

خالق صد سال تنهایی، تنها شد
کمتر کسی را می‌بینید که اهل قلم باشد و گابو را نشناسد، حال این قلم‌دار می‌خواهد نویسنده و شاعر باشد و یا روزنامه نگار و یادداشت نویس، که گابریل جوان زندگی را با یادداشت نویسی برای روزنامه‌ها شروع کرد و در اندک زمانی رئالیسم جادویی را به جادوی قلم رقم زد.
گابوبه دلیل زندگی پیچیده خانوادگی و کوچ پدر و مادر، گابریل دوران کودکی را با پدربزرگ سرهنگ خود به‌سر کرد که به خاطر مواضع سیاسی مردم‌دارانه‌اش بسیار مورد احترام بود و از قضای روزگار دستی هم در داستان سرایی داشت که بر آینده مارکز بزرگ سایه انداخته و بنابر مصاحبه نویسنده بزرگ در داستان‌هایش، از آن داستان‌های پدر بزرگ بسیار استفاده کرده است.
مادر بزرگ هم سطر برجسته از زندگی گابو را تشکیل داده است و نماد جادوگری و استاد روایت داستان‌های ترسناک و مرتبط با روح بوده است و سی سال بعد از شنیدن آن داستان‌های مادر بزرگ که بیشتر تخیلی بود و داستان‌های مبارزات پدربزرگ که همه آن‌ها کاملا واقعی بودند، گابریل گارسیا مارکز کتاب صد سال تنهایی را نوشت که پایه‌گذار سبک رئالیسم جادویی در داستان نویسی شد.
بی‌شک نوع نگرش و رفتار اجداد نویسنده بزرگ که یکی واقع‌گرا و دیگری تخیلی بود، تأثیر شگرفی در خلق این سبک در عرصه داستان نویسی داشت.
این قلم سرای فقید کار خود را با روزنامه نگاری آغاز کرد و خیلی زود در این عرصه، صاحب نام و نشان شد. تحصیل کرده حقوق دانشگاه‌های کلمبیا با نام مستعار در نشریات محلی شروع به نوشتن کرد و نوشته‌هایش خیلی زود پرطرفدار شد تا جایی که در کمترین زمان ممکن، بالاترین حق‌التحریر را دریافت می‌کرد و از آن راه زندگی می‌کرد، ایشان در کتاب «خاطرات دلبرکان غمگین من» اشاراتی به کار در دفتر روزنامه و سبک زندگی خود دارند.
پس از مطلب بحث برانگیز در مورد کشتی غرق شده دولتی و مقصر جلوه دادن دریا، وی مجبور به ترک روزنامه و گذران عمر در اروپا شد و آنجا بود که قلم او کتابی‌تر شد تا روزنامه نویس و سپهر ادبیات جهانی، ستاره‌ای دیگر را در کهکشان رو کرد و حال چیزی در حدود صد سال است که ساعت های تنهایی ما را جادوی قلمی چون گابو پر کرده است.
خوانندگان آثار مارکز می‌دانند که کلمه تنهایی بسامد بالایی در نوشته‌هایش دارد و شاید این احساس از تنهایی وی در دوران کودکی و پس از ترک والدین خود باشد و یا دوران تبعید اجباری که در سطور بالا به آن اشاره شد.
خداحافظ گابوی مهربان که زین پس تو را در لابه لای سطور کتاب هایت و در نوای حزن انگیز دلبرکان غمگین دفتر روزنامه و بیشتر از آن در لحظات تنهایی خود خواهیم یافت.
روحت شاد

سام سکوتی بداغ

پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.

Share