بانوی من توآمدی

بانوی من تو آمدی……. آمدنی که هویت داد به همه مردان و زنانی که تا آن روز هویتی نداشتند. بانوی من تو آمدی در حالی لبانت سرشار از لبخند و دل نازنیت سرشار از محبت بود. تو آمدی …..  در حالی بر لبانت  تبسمی داشتی که شاید برای هر مادری تا آن زمان اینگونه خندیدن […]

بانوی من تو آمدی…….

آمدنی که هویت داد به همه مردان و زنانی که تا آن روز هویتی نداشتند.

بانوی من تو آمدی در حالی لبانت سرشار از لبخند و دل نازنیت سرشار از محبت بود.

تو آمدی …..

 در حالی بر لبانت  تبسمی داشتی که شاید برای هر مادری تا آن زمان اینگونه خندیدن معنایی جز تلخی نداشت.

بانوی من،  تو لبخند بر لبانت داشتی در حالی که  لبخند در ممالک  قبیله ‏ها و طوایف، انس و شفقت را نشانی نداشت

اینگونه برایت بنویسم شاید زیباتر باشد.

قبل آمدنت در سرزمین بیابان‏های تشنه  و نخل های افسرده ، اسم زن، جایی در دفتر زندگی آن دیار نداشت.

و زنان جزو  املاک مردان همانند اشیاء‏ بودند و به راحتی مورد معامله  قرار  می گرفتند .

بانوی من  هنگامی آمدی که به آن دوران جاهلیت می گفتند و جاهلیت با نام تمامی آن سرزمین عجین شده بود. و در این سرزمین، سرزمین  زنده به گور کردن دختران، در روزگار جاهلیت چه زیبا برتمامی جاهلیت خندیدی و خط  بطلان کشیدی.

 بانوی من ، لبخند تو، پایان گریه‏ های مرگ بود. لبخند تو آغاز  روح  امید و حیات بر لب‏های دختران عرب بود.

بانوی  من چه زیبا در سرزمینی که  قبل هر چیزی بر جنس ذکور تاکید می شد خندیدی و کلمه ابتر را با خیر کثیر تعویض کردی.

بانوی من لبخند تو در سرزمین آفت‏ های شوم و روزگار شرور، «خیر کثیر» بود و تداوم سلسله ی خوبی‏ها در خاندان رسالت.

اینگونه بگویم. لبخند تو، طلیعه مهر بود، در بادیه‏ های تاریکی؛ شریعه عشق بود در بیابان‏ های سوخته.

بانوی من تو آمدی؛ ناگهان ‏تر از همه باران‏های بهاری. آمدی و بی‏ مضایقه باریدی بر سرزمین خشکیده از محبت و مهربانی .

بانوی من  تو آمدی،  آمدنی که بعد از تو دیگر هیچ دختری، خواب گورهای دهان گشوده را ندید.

مکه آن روز جمعه را  از یاد نخواهد برد… و عقربه تاریخ ۲۰ جمادی الثانی سال هشتم قبل از هجرت را می خواهد ثبت کند.

و انگار تاریخ  کهن مثل کودکی بازیگوش در ۲۰ جمادی الثانی دنبال نمره ۲۰ بود که بر پیکره رنجور  خود از جاهلیت آدم ها، ثبت کند .

و تیرگی شب در  روزنه های امید سحرگاهان پنهان می شود  و فجر صادق به سوی کرانه روانه می شود و نوید روز زیبا را می دهد .

خانه نبوت منتظر مهمانی هستند  از جنس محمد (ص) و خدیجه (س).

آن هم چه مهمانی که محمد را اینگونه به لحظه شماری وا داشته این را ملائک می گوین ، شاید محمد بعد از چندین سال مجاهدت دنبال مزد از خداوند باشد و آن هم چه مزدی.

ناگهان گل های وجود شکوفا شده به عطر افشانی می پردازند.

نسیم می وزد…

پرندگان هوا نغمه سرایی می کنند..

فرشتگان سپاسگزارانه سر به سجده می افکنند…

و باران نگهانی تر از بارن  بهاری  می بارد…

روز به همراه فرشتگان به هلهله و پایکوبی می پردازد…

در این هنگام است که شعاع نور محمد عالم گیر می شود…

آری دختری از جنس نبوت و ولایت پا به عرصه عالم گذشت و همگان دیدند این هنگام به خاک افتادن شیطان را و  شنیدند صدای شیطان را که می گفت: پشیمان است به این انسان سجده نکرده است .

پدر خیره به سیمای دختر شده است انگاره آینه وار شمایل مبارک را در دختر می بیند و دستان کوچک فاطمه اینبار بر چهره ی خسته و رنج کشده پدر و بر محاسن سفید شده در راه هدیت نوازش می کشد و تا شاید خستگی را از تن پدر بزداید.

فاطمه اینقدر در کلاس پدر داری زرنگ است از همان روز اول دل را از حبیب قلوب و رحمت العالمین می برد که بی اختیار لقب ام ابیها را می گیرد و دیگر نه تنها دختر محمد (ص) نیست بلکه مادر او هم می باشد.

فاطمه گل خوشبوی محمدی است.

فاطمه گلی است که بوی خوش عطرش آسمان و زمین وجود را تا برقرار است فرا می گیرد.

فاطمه صدف گوهر ولایت وکانون آفتاب امامت است.

آه ….فاطمه جان

من چگونه می توانم  فاطمه  را با این قلم الکن و ناقص، معرفی کنم که  شاید زیباتر از همه خود پیامبر در مورد حضرتش فرمود:

«ان الله یغضب لغضب فاطمه و یرضی لرضاها» خداوند برای خشنودی زهرا خشنودمی شود و برای خشم فاطمه، خشمگین می گردد.

جابر می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: دلیل نام گذاری فاطمه زهرا به این نام چیست؟

فرمود: «لان الله عزوجل خلقها من نور عظمته، فلما اشرقت اضات السموات والارض بنوره » برای این که خدا فاطمه را از نور عظمت خویش آفرید و چون فروغش به آسمان ها و زمین پرتو افکند، همه آن ها را به نور خود روشن و منور ساخت.(بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۲)

فاطمه  جان  ای فروغ نور خدا.. و ای روح پیامبر.. و ای تنها کفو علی.. و ای صدف گوهر ولایت در  هیچ شرایطی نظر لطفت را از ما برنگردانی

در پایان این چند خط میلاد حضرت زهرا (س) و فرزند برومندش بنیانگذار انقلاب اسلامی امام راحل (ره)  را از صمیم دلم تبریک عرض می کنم .

التماس دعا … میثم محمدی پور

پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی  لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای منتشر می‌شود.

 

Share