تحلیلی بر تاریخ معاصر ایران

دو مرجع تولیدکننده قدرت در ایران

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا چرا صفویه برای ما مهم است؟ چون در ایران، از بعد از صفویه، دو مرجع قدرت متولد می شود که این دو مرجع قدرت، تا دوره پهلوی تداوم دارد. دو مرجعی که تولید کننده قدرت هستند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا متن زیر خلاصه ای از صحبت های دکتر مظفر نامدار در دومین جلسه از سلسله جلسات تحلیلی بر تاریخ معاصر ایران است که در جمع تعدادی از اعضای هیات محبین الرضا (علیه السلام) سنگر ایراد شده است.

dr-namdar-2جهت دریافت متن کامل این جلسه می توانید به واحد انتشارات هیات محبین الرضا (علیه السلام) سنگر مراجعه نمائید.

چرایی اهمیت صفویه:

چرا صفویه برای ما مهم است؟ چون در ایران، از بعد از صفویه، دو مرجع قدرت متولد می شود که این دو مرجع قدرت، تا دوره پهلوی تداوم دارد. دو مرجعی که تولید کننده قدرت هستند. یعنی توانایی دارند که تولید قدرت سیاسی، تولید نظریه و تولید سرمایه اجتماعی داشته باشند.

 سه عنصر بسیار مهم در حوزه سیاست:

سه ویژگی بزرگ در حوزه سیاست داریم که هر کسی، هر جریانی و هر گروهی اگر بتواند این سه ویژگی را با هم داشته باشد، آنگاه یک گروه پایدار است؛ این سه ویژگی عبارتند از: تولید قدرت سیاسی، تولید سرمایه اجتماعی و تولید نظریه. اگر این سه عنصر بسیار مهم در هر جریانی وجود داشته باشد، قطعاً می تواند جایگزین جریان های قبلی موجود شود. این ها کلید های مهمی است. در حوزه احزاب، چرا اینکه در ایران حزب نمی تواند شکل بگیرد، پاسخش در همین جاست.

 مرجع اول تولید قدرت:

در ایران، بعد از صفویه دو مرجع قدرت تولید می شود. یکی ایلات است که همیشه مرجع قدرت در ایران بودند، تولید کننده قدرت سیاسی اند، حکومت ساقط می کنند و حکومت برپا می کنند. تاریخ ایران، تاریخ ایلات است. هر ایلی، قدرت سیاسی را که به دست می گرفت ایل دیگر را ساقط می کرد، تا مدتی حکومت می کرد، تا زمانی که به تعبیر ابن خلدون، عصبیت اش دوام داشت، خودش هم بود، هر زمانی که عصبیتش ضعیف می شد، خود آن حکومت هم رو به زوال می رفت.

عصبیت، آن نیرو نگه دارنده و حفظ کننده قدرت است. شما در هر چیزی عصبیت داشته باشید، نیروی حفظ کننده است، به محض اینکه این عصبیت، ضعیف شده و از بین برود، شما آن نیروی حفظ کننده را از دست می دهید.

مرجع دوم تولید قدرت:

بعد از صفویه و قبل از قاجاریه، حکومت هایی که روی کار آمدند، هم افشاریه و هم زندی ها به نام صفویه حکومت می کردند.

نادر همان شبی که تصمیم گرفت که دیگر بنام صفویه حکومت نکند و به نام خودش حکومت کند، کشته شد. زندیه هم همین طور بودند، لذا خودشان را وکیل می دانستند. وکیل الرعایا، نه وکیل مردم، که معتقد بودند که راس رعایا، پادشاه مقدس صفوی بود و آنها خود را وکیل این پادشاه مقدس می دانستند.

صفویه در ایران از قدسیت بالایی برخوردار بود. دلیلش هم به خاطر پیوند صفویه با مرجع دوم تولید قدرت بود و این مرجع دوم قدرت، مذهب است. مذهب، مرجع قدرت درایران است. هم توانایی تولید قدرت سیاسی دارد و هم توانایی قدرت سرمایه اجتماعی و نظریه دارد. هر سه عامل را با هم دارد. هر رهبر مذهبی که بتواند این سه عامل را هم زمان در کنار هم داشته باشد، حکومت جاری را به هم خواهد ریخت و حضرت امام (ره) یکی از بزرگترین کارهایش همین بود که این سه عامل را هم زمان، کنار یکدیگر قرار داد. چرا در مشروطه علمای ما نتوانستند موفق باشند؟ چونکه در یکی از این سه عامل ضعف داشتند.

همراهی دو مرجع قدرت، عامل موفقیت صفویه:

پس در ایران، از صفویه به بعد، که برای ما خیلی مهم است، برای مطالعات تاریخی ما خیلی مهم است، برای فهم تاریخ تحولات ایران خیلی مهم است، دو مرجع قدرت داریم: ۱ـ ایلات ۲ـ مذهب.

این دو مرجع قدرت در دوران صفویه کنار هم بودند و منشاء آن ها کارهای بزرگ شدند که هنوز هم شما میراث صفویه را به عنوان میراث فرهنگی به دنیا نشان می دهید.

خاطرات مستشرقان، سفرنامه نویسان و کسانی که در دوران صفویه از غرب به ایران آمدند را حتماً مطالعه کنید. وقتی خاطرات این دوره را از زبان آنها می خوانید با ساختار ایران بهتر آشنا می شوید. دقیق نیستند، خطا هم بسیار دارند، اما در زمینه ساختار حکومتی تا حدودی موفق بوده اند.

سفرنامه شاردن را که می خوانید، شاردن در دوره شاه طهماسب به ایران آمد. شاه طهماسب یکی از پادشاهان خیلی ولایت مدار صفویه است. وقتی حکومت را می پذیرد، به محقق کَرَکی نامه می نویسد و می گوید که من جواز تصرف در حکومت را ندارم، چون بنا بر مذهب شیعه و آموزه های آن، تصدی امور عرفیه عامه که حکومت بخشی از امور عرفیه عامه است، با فقیه است که نائب امام زمان(عج) است. من حق تصرف ندارم، اگر اجازه به من می دهید، اگر به من حق تصرف می دهید که من می پذیرم وگرنه خودتان بیائید حکومت را بردارید. که مرحوم محقق کرکی جواز تصرف به شاه طهماسب می دهد.

شاردن می نویسد که من در ایران، هیچ کس را پیاده ندیدم، همه یک اسب راهوار در اختیار دارند. به زبان امروز یعنی همه وسیله ایاب و ذهاب داشتند. نمی گوید قاطر یا الاغ. می گوید همه اسب راهوار داشتند.

می نویسد در ایران چیزی که برای من جالب بود، این بود که در ایران کسی از کارهای حکومتی کنار گذاشته می شود، مادام العمر حقوقش قطع نمی شود. چیزی که ما امروز از آن به بیمه های اجتماعی یاد می کنیم. سفرنامه شاردن درباره ساختار حکومت و دیوان سالاری صفویه است. می نویسد که من به هیچ جای ایران نرفتم که یک کاروان سرای خوش ترکیب نباشد و هیچ راهی را ندیدم که امنیت نداشته باشد و این برای من جالب است. در ادامه می نویسد که اگر شاه فرانسه می خواهد حکومت کند، باید مثل ایران حکومت کند. دوره، دوره لویی چهاردهم است که انقلاب فرانسه در آن رخ می دهد.

کتاب خاطرات شاردن را چه کسی چاپ می کند ؟ مونتسکیو. مونتسکیو در نوشتن کتاب روح القوانین و نامه های ایرانی از خاطرات سفر شاردن به ایران استفاده می کند.

ما در ایران، جز همین دو مرجع، یعنی ایلات و مذهب که توانایی تولید را داشته باشد، تا دوره پهلوی مرجع دیگری نداریم. تمام دوره قاجار هم، مرجع تولید کننده قدرت تنها همین دو هستند. جریانی که به منورالفکری معروف شده است که البته اینها ریشه در درون ندارند و جزء مناسبات درون فرهنگی ما نیستند و از بیرون می آیند و اهداف و آرمان هایشان هم در بیرون است، اینها هم به میدان می آیند، در ساختار حکومت متولد می شوند، آن هم در ساختار نظامی حکومت به وجود می آیند، اصلاً منور الفکری زائیده مناسبات نظامی ایران است، یعنی از ابتدا در دل استبداد شکل گرفته اند، اما هیچ وقت تولید کننده نبوده اند. نه تنها تولید کننده نبودند که دست به منهدم کردن آن سه زمینه (قدرت سیاسی، نظریه و سرمایه اجتماع ) زدند.

برای منهدم کردن این سه زمینه هم باید سراغ مرجع تولید کننده آن می رفتند و لذا به سراغ ایلات و مذهب رفتند و کمر به منهدم کردن آن ها بستند./ثامن

Share