چرا اقدام احمدی نژاد در مجلس خلاف شرع بود؟
محمد مهدی تهرانی: “خلاف شرع” خواندن اظهارات احمدینژاد در مجلس از سوی مقاممعظمرهبری تطابق کاملی با بیانات گذشته ایشان در خصوص حدود و ثغور افشاگری در نظام دینی داشت و این بدین معنی است که دیدگاه ایشان در این زمینه بیش از هر چیز دیدگاهی مبتنی بر یک نظریه ثابت و جدی دینی و فقهی […]
محمد مهدی تهرانی: “خلاف شرع” خواندن اظهارات احمدینژاد در مجلس از سوی مقاممعظمرهبری تطابق کاملی با بیانات گذشته ایشان در خصوص حدود و ثغور افشاگری در نظام دینی داشت و این بدین معنی است که دیدگاه ایشان در این زمینه بیش از هر چیز دیدگاهی مبتنی بر یک نظریه ثابت و جدی دینی و فقهی است که از سوی مرجعی شیعی و ولی فقیه اعلام میشود.
به گزارش دیارمیرزا در خصوص افشای سرّ و راز، امام راحل نیز میفرمودند:«کشف سر مومنین حرام است. یعنی عیوبی که از مومنین مستور و مخفی است، چه خَلقی یا خُلقی یا عملی باشد، حرام است اظهار آن را و افشاءِ آن را؛ چه شخصِ متصف راضی به آن باشد یا نه؛ و چه قصد انتقاص در کار باشد یا نباشد.»[۱]
*امیرالمؤمنین نفرمودند موردى را که اثبات نشده، افشاء کنید
مسئله افشاگری، مسئلهای بود که دانشجویان نیز در دیدار با مقاممعظمرهبری بحثش را پیش کشیدند و رهبر انقلاب در پاسخ به سوال مطرح شده فرمودند:«یکى از دوستان اشاره کردند که امیرالمؤمنین در فرمان خود به مالک اشتر فرمودهاند که آدمهاى سوءاستفادهجو را رسوا کنید؛ شما گفتهاید که افشاء نکنید. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نفرمودند موردى را که اثبات نشده، افشاء کنید. هیچ وقت چنین چیزى در بیان امیرالمؤمنین نیست، و این قطعاً از اسلام نیست. ما چطور چیزى را که اثبات نشده، به صرف اتهام، افشاء کنیم؟ ممکن است اینقدر حجم اتهام زیاد و وسیع باشد که یک عدهاى به چشم یک امر قطعى و واقعى به آن نگاه کنند، اما هیچ پشتوانهى استدلالى نداشته باشد، جائى ثابت نشده باشد. ما هیچ حجتى نداریم که این را بگوئیم.»
*حتّى جرمى که ثابت شد، اصل نباید بر افشاى آن جرم باشد
ایشان افزودند:«حتّى من در همان جلسهای که اشاره کردند، از این بالاتر را گفتم. من گفتم حتّى جرمى که ثابت شد، اصل نباید بر افشاى آن جرم باشد. بالاخره یک مجرمى است، یک غلطى کرده، مجازات هم میشود؛ خانوادهى او، فرزندان او، پدر و مادر او گناهى نکردهاند؛ ما چرا بیخود اینها را رسوا کنیم؟ مگر آنجائى که خود نفسِ افشاء کردن، یک مصلحت بزرگى داشته باشد. بله، یک جائى هست که نفس افشاگرى در یک مسئلهى ثابتشده، مصلحتى دارد؛ آنجا ایرادى ندارد. این، منطق ماست. هیچ چیزى هم نه از امیرالمؤمنین (علیه الصّلاه و السّلام) و نه از هیچیک از ائمهى هدى (علیهمالسّلام) برخلاف این وجود ندارد. ما واقعاً حق نداریم افراد را به صرف گمان، متهم کنیم، مشهور کنیم؛ واقعاً جایز نیست؛ نه در سایت، نه در روزنامه، نه در تریبونهاى گوناگون. حیثیت افراد را باید حفظ کرد.»[۲]
*شریعت اسلامى عِرض مؤمن را در ردیف جان او قرار داده
رهبر انقلاب در دیدار با مسئولین قوه قضائیه نیز در سال ۱۳۹۱ در خصوص مسئلهی آبروی اشخاص تصریح داشتند:«خیلى باید مراقب حفظ آبروى اشخاص بود. شریعت اسلامى عِرض مؤمن را در ردیف جان او قرار داده. نباید قوهى قضائیه، دستگاهها، دادگاهها و دستگاههاى ادارى قوهى قضائیه، تحت تأثیر جوسازى تبلیغات رسانهها قرار بگیرند. خب، رسانهها انصافا در این زمینه مشکلاتى دارند؛ بخصوص حالا که این پایگاههاى رایانهاى راه افتاده، مشکلاتى وجود دارد؛ یعنى خیلى امورِ لازمالرعایه، رعایت نمیشود؛ حقیقتا اینجور است؛ این جزو نواقص زندگى ماست، نواقص کار ماست… اسم آوردن از متهمین، قبل از اثبات جرم، یا اسم نیاوردن، اما جورى بیان کردن که مثل اسم آوردن است، اینها اشکال دارد، ایراد دارد؛ اینها ارتقاء قوهى قضائیه و دستگاه قضاى کشور را یقینا دچار اختلال میکند. این هم یک نکته است که حتما بایستى مورد توجه قرار بگیرد.»[۳]
*چه اشکال دارد که این مدتِ زندانش را بگذراند، بیاید بیرون، خودش و خانوادهاش زندگى عادىشان را ادامه دهند؟
رهبر انقلاب در دیدار با اعضای قوه قضائیه در سال ۱۳۹۰ نیز فرمودند:«خب، قوهى قضائیه با متهم مواجه است. یک نفرى متهم به یک معنائى میشود؛ قوهى قضائیه وظیفه دارد از راههائى که قانون معین کرده، برود تحقیق کند، تفحص کند و مشخص کند که این اتهام وارد است یا وارد نیست. صرف متهم شدن که جرم نیست. به هر کسى ممکن است یک اتهامى وارد شود. تا وقتى که از طریق قانونى جرم ثابت نشده است، نه در خود قوه، نه در بیرون قوه، نه در تریبونها و منبرهاى رسمى، نه در وسائل ارتباط جمعى، کسى حق ندارد آبروى یک مسلمانى را ببرد؛ این بسیار مسئلهى مهمى است. بعضى اوقات انسان مىبیند روى قوهى قضائیه فشار مىآورند که آقا افشاء کنید. نه آقا، هیچ لزومى ندارد افشاء کردن. در موارد خاصى، بله، شارع مقدس مشخصاً و معیناً خواسته است که مردم مجازات را ببینند، یا مجازات شونده را بشناسند؛ اینها موارد خاصى است، مال همه جا نیست. بخصوص وقتى که در فضاى جامعه روحیهى تعمیم وجود دارد که یک چیزى را به غیر مورد خودش تعمیم میدهند، اینجا انسان خیلى باید احتیاط کند. تا وقتى جرمى ثابت نشده است، قطعاً نبایستى کسى را در معرض قرار داد؛ در معرض اتهام هم نباید قرار داد؛ چون وقتى گفتید متهم است، افکار عمومى تفکیک نمیکند بین متهمى که هیچ گناهى نکرده است، با آن کسى که شواهدى بر گناه او وجود دارد. حتّى بعد از اثبات جرم هم چه لزومى دارد؟ عرض کردم، مگر یک موارد خاص؛ “و لیشهد عذابهما طائفه من المؤمنین”[۴] چند موردِ اینجورى داریم. حتّى اگر چنانچه فرض کنیم یک نفرى جرمى هم کرده است، این جرم در دادگاه صالح اثبات هم شده است، این شخص به مجازات محکوم هم شده است – فرض کنید رفته زندان – چه لزومى دارد ما اسم او را در روزنامهها منتشر کنیم تا بچهى این آدم که دارد مدرسه میرود، دیگر رویش نشود مدرسه برود؟ چه اشکال دارد که این مدتِ زندانش را بگذراند، بیاید بیرون، خودش و خانوادهاش زندگى عادىشان را ادامه دهند؟ خب، جرمى کرد، مجازات شد، تمام شد دیگر. باید حتماً آبروریزى بشود؟ این از نکات بسیار مهمى است.»[۵]
مقام معظم رهبری در پاسخ به این استفتاء که:”آیا بیان ظلم یا خیانت بعضی از مسئولین ادارات در برابر مردم جایز است”، میفرمایند:«گزارش دادن ظلم به مراکز و مراجع مسئول برای پیگیری و تعقیب بعد از تحقیق و اطمینان نسبت به آن اشکال ندارد و حتی اگر از مقدمات نهی از منکر محسوب شود واجب میگردد، ولی بیان آن در برابر مردم وجهی ندارد بلکه اگر موجب فتنه و فساد و تضعیف دولت اسلامی شود حرام است.»[۶]
*ممکن است افشاى این خبر یک مفاسد جنبى داشته باشد
در خصوص افشاگری و حدود آن یک نکته دیگر نیز وجود دارد و آن مصالح جامعه دینی است. مقاممعظمرهبری در این خصوص میفرمایند:«یکى از مرزهاى آزادى بیان، افشاى اسرار مملکتى است که این هم باز در قرآن موردى دارد که به آن اشاره یا تصریح شده و آن سورهى نساء است که در باب جنگ و تحریص مردم به جهاد و مسائل گوناگون جنگ در سورهى نساء مفصلاً بحث پرشور و کاملى را بیان میکند؛ بعد در باب آن کسانى که مخالف روال جامعهى اسلامى هستند، میفرماید که: “و اذا جاءهم امر من الامن او الخوف اذاعوا به”؛[۷] خصوصیت این آدمهاى ناباب به حسب این آیه و آیات این است که اگر از امن یا خوف، به هر حال اسرار مملکتى، چه اسرارى که براى مردم در جاى خود خبر خوش ممکن است به حساب بیاید، چه اسرارى که براى مردم خبر ناخوش ممکن است به حساب بیاید، گیرشان بیاید، بدون هیچ ملاحظهاى، بدون رعایت هیچگونه مصلحتى، مىآیند این خبر را در مقابل مردم افشا میکنند، که به حسب این آیه و در شرع مقدس، این مذموم و ممنوع است. مفسرین در ذیل این آیه میگویند مثلاً اگر خبر پیروزى برسد؛ خب، خبر پیروزى که خبر خوبى است، اما مگر هر خبر خوبى را باید آناً افشا کرد؟ نه، ممکن است افشاى این خبر یک مفاسد جنبى داشته باشد. آنجائى که نیروهاى ما در جبههى نبرد بر دشمن پیروز میشوند، این پیروزى را در جاى خود، در وقت خود، به اندازهاى که هیچگونه سوء استفادهاى علیه مردم و علیه جنگ از او نشود، باید بیان کرد؛ والّا اگر همین خبر پیروزى هم بىملاحظه گفته بشود، ممکن است دشمن استفادهى نوع دیگرى از این بکند. لذا بایستى خبر را: “ولو ردّوه الى الرّسول و الى اولى الامر منهم لعلمه الّذین یستنبطونه منهم”،[۸] برگردانند به اولى الامر؛ یعنى به مسئولین. حتى خبر را هم به مسئولین برگردانند، مسئولین با ملاحظهى مصالحى که وجود دارد، این خبر را در اختیار مردم بگذارند.»
*میخواستند وانمود کنند که یک اسرارى وجود دارد که این اسرار را باید مسئولین براى مردم افشا کنند، اما افشا نمیکنند؛ چون به مردم اطمینان ندارند
ایشان همچنین میافزایند:«اوائل انقلاب شعارهائى گاهى روى در و دیوار هم نوشته میشد که فلان مطلب را مثلاً افشا کنید، فلان لیست را که در پروندههاى پنهانى مراکز اسناد هست، چرا افشا نمیکنید؟ چرا در اختیار مردم نمیگذارید؟ خطاب به مسئولین، خطاب به دولت و شوراى انقلاب و مسئولین آن روز. ما همان وقت میفهمیدیم که دستهاى خائن دارند این کار را میکنند. اینجور میخواستند وانمود کنند که یک اسرارى وجود دارد که این اسرار را باید مسئولین براى مردم افشا کنند، اما افشا نمیکنند؛ چون به مردم اطمینان ندارند یا اینکه به دلیلى مصالحشان ایجاب نمیکند. بعد البته کاملاً روشن شد که کدام گروهک و براى چه مقصودى میخواسته که اینها افشا بشود؛ نه براى اینکه مردم بفهمند، براى اینکه خودش بفهمد. براى اینکه آن ابرقدرتى که این دارد براى او کار در کشور میکند، او بفهمد. خیلى از اسرار اینجورى است. مردم یقیناً امین همهى اسرار حکومت هستند، آنى که امین نیست، آن گوش نامحرمى است که در میان مردم خودش را جا میزند؛ آن عامل دشمن، آن جاسوس دشمن، آن شنود دشمن و از این قبیل چیزها. یا خبرى که اگر به گوش دوست هم برسد، او بدون توجه این خبر را افشا میکند، یک چنین خبرهائى را در اسلام اذاعه و افشاى آن را جایز ندانستند. حالا اگر کسى بیاید به عنوان آزادى بیان مسائلى را راجع به جنگ، راجع به مسائل سیاسى، راجع به مسائل درونى کشور یا درونى دستگاهها که براى ذهن مردم ممکن است تشنجآور باشد، ممکن است اسرار مملکتى را در اختیار دشمن قرار بدهد، ممکن است یک نقطهى ضعفى را براى دشمن از نظام اسلامى آشکار کند، افشا بکند، این هم ممنوع است؛ اسلام اجازه نمیدهد که اینگونه خبر هم پخش بشود. این بیان هم بیان ممنوع است.»[۹]
در واقع نکته نخست در خصوص افشاگری اثبات شده بودن یا اثبات نشده بودن موضوع است، نکته دوم شرایطی است که مسئله اثبات شده است. مقام معظم رهبری حتی در چنین شرایطی لزوماً جوازی بر افشا کردن موضوع از منظر فقهی نمیبینند. مسئله سوم نیز مصالح جامعه دینی است که طبعا از سوی ولی میبایست تشخیص داده شود.
*در خصوص مراء، جدال، عیبجویی و غیبت بزرگان به تفصیل سخن گفتهاند
فاش کردن اسرار مردم در منابع دینی مورد نهی قرار گرفته و در مقابل رازداری به عنوان یک خصلت نیکو و پسندیده مورد توجه قرار گرفته است. غیر از مقوله افشاگری که در کتب اخلاقی و استفتائات مورد توجه قرار گرفته است و مباحث مشروحی در خصوص آن آمده است، عناوین بسیار دیگری نیز وجود دارد که اظهارات ریاستمحترمجمهور به این عناوین نیز متصف میشود. مثلا در خصوص مراء، جدال، عیبجویی و غیبت بزرگان به تفصیل سخن گفتهاند.
*لسان نصیحت غیر لسان لجن کردن و ضایع کردن است
حتی در خصوص نقد هم احکام و ظرافتهای بسیاری وجود دارد. قبل از اینکه مهم باشد کسی منصفانه نقد میکند یا نه، این اهمیت دارد که با چه مقصد و با چه ادبیاتی نقد میکند. آیا با نقد خود به دنبال اصلاح است و یا اینکه از نقد، حذف رقیب و خارج کردن او از میدان را دنبال میکند. برای این مقصد دومی جواز اخلاقی وجود ندارد. نقد باید مصلحانه باشد.
بیان امام راحل در اینجا بسیار صریح و کوبنده است. امام میفرمایند:«وقتى که انسان- فرض کنید- از یک کسى گله دارد یا مىبیند نقیصهاى در کار هست، این نصیحت مىتواند بکند و باید بکند، اما لسان نصیحت غیر لسان لجن کردن و ضایع کردن است. من راجع به افراد هم عقیدهام هست- یعنى شارع هم همینطور است، ما تابع او هستیم- که اگر انسان یک مسلمانى را براى خاطر هواى نفسش لگدمال کند، این در آن دنیا شاید مجازاتش بدترین مجازات باشد و در این دنیا هم موفق نخواهد شد.»
*ما لسانمان باید لسان نصیحت باشد
ایشان افزودند:«ما لسانمان باید لسان نصیحت باشد و انسان مىبیند که گاهى وقتها لسانها لسان نصیحت نیست، قلمها، قلمهاى نصیحت نیست.»
[۱] امام خمینی، روح الله، چهل حدیث، ص۳۰۲
[۲] بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان، ۱۹/۵/۱۳۹۰
[۳] بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوهى قضائیه ۷/۴/۱۳۹۱
[۴] سوره نور، آیه ۲
[۵] بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه ۶/۴/۱۳۹۰
[۶] خامنهای، سید علی، اجوبه الاستفتائات، ص۳۳۳
[۷] سوره نساء، آیه ۸۳
[۸] سوره نساء، آیه ۸۳
[۹] خطبههاى نماز جمعه تهران ۱۸/۲/۱۳۶۶
دیدگاه